کلمه جو
صفحه اصلی

likeable


معنی : دوست داشتنی
معانی دیگر : رجوع شود به: likable

انگلیسی به فارسی

دوست داشتنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: likeability (n.), likeableness (n.)
• : تعریف: variant of likable.

• agreeable, pleasant, easy to like
if someone is likeable, they are pleasant and friendly.

مترادف و متضاد

دوست داشتنی (صفت)
amicable, lovely, lovable, likable, loveable, likeable, smacking

جملات نمونه

1. one of the likeable features of this book
یکی از ویژگی های دل پسند این کتاب

2. She is likeable enough,but very ordinary.
[ترجمه امین رضا کمالی] او به اندازه ی کافی دوست داشتنی هست ، اما بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]او به اندازه کافی دوست داشتنی است، اما خیلی معمولی است
[ترجمه گوگل]او دوست داشتنی به اندازه کافی، اما بسیار عادی است

3. He's a very likeable sort of bloke.
[ترجمه ترگمان]آدم دوست داشتنی و دوست داشتنی است
[ترجمه گوگل]او بسیار دوست داشتنی از بلوک است

4. He was an immensely likeable chap.
[ترجمه ترگمان]او مردی دوست داشتنی و دوست داشتنی بود
[ترجمه گوگل]او یک دوست بسیار دوست داشتنی بود

5. Beneath the sentimental psychobabble, there's a likeable movie trying to get out.
[ترجمه ترگمان]زیر the احساساتی، یک فیلم دوست داشتنی برای بیرون آمدن وجود دارد
[ترجمه گوگل]در زیر psychobabble احساساتی، یک فیلم دوست داشتنی در تلاش برای خارج شدن وجود دارد

6. He's likeable enough, but a bit boring.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی دوست داشتنیه، اما یه کم خسته کننده است
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی دوست داشتنی است، اما کمی خسته کننده است

7. This able and likeable man was admirably adaptable to circumstances and had something of an eye to the main chance.
[ترجمه ترگمان]این مرد می توانست به نحو شایسته ای در شرایط وفق دهد و در شرایط اصلی چیزی دیده باشد
[ترجمه گوگل]این مرد توانا و دوست داشتنی به طرز قابل توجهی به شرایطی سازگار بود و چیزی از چشم به احتمال اصلی داشت

8. The only likeable character in the whole movie is Judge White.
[ترجمه ترگمان]تنها شخصیت دوست داشتنی در کل این فیلم قاضی وایت است
[ترجمه گوگل]تنها شخصیت دوست داشتنی در کل فیلم قاضی سفید است

9. She's warm, friendly and likeable.
[ترجمه ترگمان]او گرم، دوستانه و دوست داشتنی است
[ترجمه گوگل]او گرم، دوستانه و دوست داشتنی است

10. There was just something eminently likeable about him.
[ترجمه ترگمان] یه چیز کاملا دوست داشتنی درباره اون وجود داشت
[ترجمه گوگل]فقط چیزی درباره او فوق العاده دوست داشتنی بود

11. Jed is one of most likeable characters in the play.
[ترجمه ترگمان]Jed یکی از شخصیت های دوست داشتنی در این نمایش است
[ترجمه گوگل]جید یکی از شخصیت های بسیار جذاب در این بازی است

12. Likeable, cordial, he sits down in a chair facing her husband and herself and proceeds to converse with them.
[ترجمه ترگمان]با مهربانی و مهربانی روی یک صندلی روبروی شوهرش و خود می نشیند و با آن ها صحبت می کند
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی و مهربان، او در یک صندلی روبروی شوهر و خودش قرار می گیرد و با آنها صحبت می کند

13. Perhaps Caro's declaration that her stepbrother was very likeable had not just stemmed from partiality.
[ترجمه ترگمان]شاید این اظهار Caro این بود که برادر ناتنی او خیلی دوست داشتنیه
[ترجمه گوگل]شاید اعلام Caro که خواهرزاده او بسیار دوست داشتنی بود، نه تنها از فریبندگی ناشی شد

14. Mark James can be as likeable as any of his colleagues.
[ترجمه ترگمان]مارک جیمز می تواند به اندازه هر کدام از همکارانش دوست داشتنی باشد
[ترجمه گوگل]مارک جیمز میتواند به عنوان یکی از همکارانش شبیه هم باشد

15. And likeable Ed Byrne refreshed the memory with a routine more over-exposed than Keith Chegwin's privates.
[ترجمه ترگمان]و Ed بایرن دوست داشتنی، خاطره را با یک برنامه روتین که بیش از اندازه سربازان کیت در معرض دید قرار داشت، تجدید کرد
[ترجمه گوگل]و Ed Byrne دوست داشتنی حافظه را با حالت معمولی بیشتر از افرادی که Keith Chegwin در معرض دید قرار گرفته اند تجدید کرد

پیشنهاد کاربران

دوست داشتنی ( Friendly )


کلمات دیگر: