کلمه جو
صفحه اصلی

numskull


معنی : بیشعور، کله خشک
معانی دیگر : آدم کله خر، بی مخ، احمق، numbskull : بیشعور

انگلیسی به فارسی

کله خشک، بی مخ، بیشعور


( numbskull =) بیشعور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a stupid or foolish person; blockhead; dunce.
مشابه: ass, blockhead, dolt, dullard, dunce, fool, half-wit, idiot, moron, nincompoop, sap, simpleton

• stupid person, idiot (slang)
a numskull is a silly or stupid person; an old-fashioned, informal word.

مترادف و متضاد

idiot


بیشعور (اسم)
dunce, dunderhead, numskull, numbskull

کله خشک (اسم)
woodenhead, numskull, loggerhead

Synonyms: blockhead, bonehead, buffoon, cretin, dimwit, dolt, dork, dumbbell, dummy, dunce, fathead, fool, halfwit, ignoramus, imbecile, jerk, moron, nincompoop, ninny, nitwit, pinhead, simpleton, stupid person


جملات نمونه

1. You've spilt my coffee, you numskull!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه گوگل]قهوه من ریختی

2. Hadn't any aunt ! -- you numskull. What has that got to do with it?
[ترجمه ترگمان]خاله ندا ره؟ ! بی شعور این چه ربطی به این قضیه داره؟
[ترجمه گوگل]هیچ عمه ای نبود - تو خوندی با چه چیزی این کار را می کنید؟

3. Every one knows you are a numskull.
[ترجمه ترگمان]همه می دانند که تو کله پوکه
[ترجمه گوگل]هرکسی می داند که تو خلوت هستی

4. Tom Sawyer said I was a numskull .
[ترجمه ترگمان]تام سایر گفت که من کله پوکه
[ترجمه گوگل]تام ساویر گفت من یک قاتل بودم

5. 'The essential traits and qualities of the male,' H. L. Mencken once wrote, 'are at the same time the hall-marks of the numskull. . . . Women, in fact, are the supreme realists of the race. '
[ترجمه ترگمان]صفات و ویژگی های اساسی مردان، H آل Mencken که یک بار نوشت، در همان موقع است که تالار دیوان محاکمات، واقع واقع واقع واقع واقع واقع واقع واقع واقع واقع واقع است، واقع شده است
[ترجمه گوگل]H L Mencken یک بار نوشت: 'صفات و ویژگی های ضروری مرد، در همان زمان به عنوان hall-marks of numskull است در حقیقت، زنان واقعی واقعی نژاد هستند '

6. On hearing this, Tai-yu was stunned. She could not even hold herself steady. After composing herself a little, she took Numskull to a quiet spot to find out the details.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این حرف مات و مبهوت شده بود او حتی نمی توانست خود را آرام نگه دارد بعد از این که خودش را کمی تنظیم کرد، به جای خلوتی رفت تا جزئیات ماجرا را پیدا کند
[ترجمه گوگل]با شنیدن این، تای یو خیره شد او حتی نمی توانست خودش را ثابت نگه دارد پس از نوشتن کمی، او Numskull را به نقطه ای آرام برای پیدا کردن جزئیات

7. Mencken once wrote, 'are at the same time the hall-marks of the numskull. . . Women, in fact, are the supreme realists of the race.
[ترجمه ترگمان]Mencken که یک بار نوشته شده، در همان زمان، در همان زمان که در سرسرای بزرگ of، واقع واقع واقع واقع realists نژاد numskull است
[ترجمه گوگل]Mencken یک بار نوشت: 'در عین حال، سالن های علامت گذاری نومکول است در حقیقت، زنان واقعی واقعی نژاد هستند

8. Well, am I wrong? Every one knows you are a numskull.
[ترجمه ترگمان]خب، من اشتباه می کنم؟ همه می دانند که تو کله پوکه
[ترجمه گوگل]خب، من اشتباه کردم هرکسی می داند که تو خلوت هستی


کلمات دیگر: