کلمه جو
صفحه اصلی

sunni


معنی : سنی، اهل سنت، پیرو مذهب سنت
معانی دیگر : رجوع شود به: sunnite، sunnite سنی

انگلیسی به فارسی

( sunnite ) سنی، اهل سنت، پیرو مذهب سنت


اهل سنت، سنی، پیرو مذهب سنت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: see Sunnite.

• member of the larger of the two sects of islam (characterized by orthodox practice and acceptance of the first four caliphs as legitimate successors to muhammad)
of or pertaining to the larger of the two sects of islam (characterized by orthodox practice and acceptance of the first four caliphs as legitimate successors to muhammad)

مترادف و متضاد

سنی (اسم)
sunni, sunnite

اهل سنت (اسم)
sunni, sunnite, traditionalist

پیرو مذهب سنت (اسم)
sunni, sunnite

جملات نمونه

1. Islam has two main sects: the Sunnis and the Shias.
[ترجمه ترگمان]اسلام دو فرقه اصلی دارد: اهل سنت و شیعیان
[ترجمه گوگل]اسلام دارای دو فرقه اصلی سنی و شیعیان است

2. The three remaining Sunni factions were said to be refusing to talk to Kabul.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که سه حزب سنی باقیمانده از صحبت با کابل خودداری می کنند
[ترجمه گوگل]گفته می شود که سه جناح سنی باقی مانده از گفتگو با کابل فرار کرده اند

3. This is a fundamental difference between Sunni and Shita.
[ترجمه ترگمان]این تفاوت اساسی بین اهل سنت و Shita است
[ترجمه گوگل]این یک تفاوت اساسی بین سنی ها و شیتا است

4. The distinction between Sunni and Shiite persists to this day.
[ترجمه ترگمان]تمایز بین شیعه و شیعه تا امروز ادامه دارد
[ترجمه گوگل]تمایز بین سنی ها و شیعیان تا امروز ادامه دارد

5. The regime regards all three predominantly Sunni Muslim towns as hostile and continues to claim that foreign-backed extremists inside them are driving ever-escalating violence.
[ترجمه ترگمان]این رژیم هر سه شهر عمدتا سنی را خصمانه می داند و همچنان ادعا می کند که افراط گرایان تحت حمایت خارجی در درون آن ها در حال افزایش خشونت در حال افزایش هستند
[ترجمه گوگل]رژیم هر سه شهر مسلمانان اهل سنت را به عنوان خصمانه در نظر می گیرد و همچنان ادعا می کند که افراط گرایان تحت حمایت خارجی در داخل آنها خشونت را افزایش می دهند

6. The "Twelver" Shi'a, Sunni, and Druze each have state-appointed clerical bodies to administer family and personal status law through their own religious courts, which are subsidised by the State.
[ترجمه ترگمان]\"Twelver\" شیعه، سنی و Druze هر کدام دارای نهاده ای روحانیت هستند که از طریق دادگاه های مذهبی خود قانون وضعیت شخصی و شخصی را اداره کنند که توسط دولت یارانه دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]دوازده شیعه، سنی و دروز هر یک از اعضای روحانیون دولتی را به منظور اجرای قانون وضعیت خانوادگی و شخصی از طریق دادگاه های مذهبی خود که از سوی دولت تامین می شود، در اختیار دارند

7. Its distinctive characteristics, which differ from Sunni Islam today, are mostly originated from this period.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های متمایز آن که امروزه از نظر اسلام متفاوت است، بیشتر از این دوره نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]ویژگی های متمایز آن، که امروزه از اسلام سنی متفاوت است، عمدتا از این دوره آغاز می شود

8. The Sunni compose about 90 percent of present - day Islam.
[ترجمه ترگمان]سنی ها حدود ۹۰ درصد از اسلام امروزی را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]سنی حدود 90 درصد از اسلام امروز را تشکیل می دهد

9. Sunni Muslim insurgents are being blamed for the blasts that killed at least 88 people.
[ترجمه ترگمان]شورشیان سنی مسلمان مسئول انفجارهای ناشی از کشته شدن حداقل ۸۸ نفر شده اند
[ترجمه گوگل]شورشیان مسلمان سنی به خاطر انفجارهایی که حداقل 88 نفر را کشتند مقصر هستند

10. The Qataris are mainly Sunni "Wahhabi" Muslims.
[ترجمه ترگمان]قطری ها عمدتا اهل سنت \"وهابی\" هستند
[ترجمه گوگل]قطری ها عمدتا مسلمانان اهل سنت وهابی هستند

11. The dominant form of Sunni Islam among Pakistan's non-Pashtun population is the Barelvi movement, which accommodates many of the rites and practices of Sufism.
[ترجمه ترگمان]گرایش اصلی اسلام سنی در میان جمعیت غیر پشتون پاکستان جنبش Barelvi است که بسیاری از مناسک و شیوه های صوفی گری را در خود جای داده است
[ترجمه گوگل]شکل غالب اسلام سنی در میان جمعیت غیر پشتون پاکستان، جنبش بلندی است که بسیاری از روایات و شیوه های تصوف را در بر می گیرد

12. But it finds some progress in Sunni insurgents fighting al - Qaeda.
[ترجمه ترگمان]اما در حال مبارزه با القاعده در حال مبارزه با القاعده است
[ترجمه گوگل]اما پیشرفت در شورشیان سنی که با القاعده مبارزه می کنند، پیشرفت می کند

13. Government officials believe Sunni extremists are to blame.
[ترجمه ترگمان]مقامات دولتی بر این باورند که افراط گرایان سنی مقصر هستند
[ترجمه گوگل]مقامات دولتی معتقدند که افراط گرایان سنی مرتکب سرزنش می شوند

14. A Sunni Muslim group, Jundollah (God's soldiers), claimed responsibility for that blast and Iran said the group operated from Pakistan.
[ترجمه ترگمان]یک گروه مسلمان سنی، Jundollah (سربازان خدا)، مسئولیت این انفجار را بر عهده گرفت و ایران گفت که این گروه از پاکستان فعالیت می کند
[ترجمه گوگل]گروه مسلح سنی، جندالله (سربازان خدا)، مسئولیت انفجار را بر عهده گرفت و ایران گفت که این گروه از پاکستان اداره می شود

15. The key is that, unlike last time, the Sunni Arabs are expected to vote en masse.
[ترجمه ترگمان]نکته کلیدی این است که بر خلاف گذشته انتظار می رود که اعراب سنی به طور دسته جمعی رای دهند
[ترجمه گوگل]کلید این است که، بر خلاف گذشته، اعراب سنی انتظار می رود که به طور گسترده ای رای دهند


کلمات دیگر: