دستورات، فرماندهی، فرمان، سرکردگی، فرمایش، فرمان دادن، حکم کردن، امر کردن، فرمودن
commands
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. your commands shall be fulfilled
فرمان های شما اطاعت خواهد شد.
2. all his commands were out without question
همه فرمان های او بی چون و چرا انجام شد.
3. the fort commands the entire valley
قلعه به همه ی دره مسلط است.
4. the grim commands of timur
فرمان های بی رحمانه ی تیمور
5. those who slighted god's commands . . .
آنان که به فرامین خداوند وقعی ننهادند . . .
پیشنهاد کاربران
دستورات، احکام، فرمان ها
کلمات دیگر: