کلمه جو
صفحه اصلی

sundry


معنی : گوناگون، متفرقه
معانی دیگر : خرده ریز، جوراجور، متعدد، فراوان، چندین، مخلفات

انگلیسی به فارسی

گوناگون، متفرقه، مخلفات


گوناگون، متفرقه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of various kinds; miscellaneous.
مترادف: divers, diverse, miscellaneous, varied, various
مشابه: assorted, manifold, multifarious, odd, several

- The drawer was filled with sundry items, such as coins, paper clips, a yo-yo, and old candy wrappers.
[ترجمه ترگمان] کشو پر از اقلام مختلف بود، مثل گیره کاغذ، گیره کاغذ و بسته شکلات کهنه
[ترجمه گوگل] کشو با اقلام گوناگون مانند سکه ها، کلیپ های کاغذی، یو یو و آب نبات های قدیمی پر شده بود

• various, miscellaneous, assorted
if you refer to sundry things or people, you mean several things or people of various sorts; a formal use.
all and sundry means everyone; an informal expression.

مترادف و متضاد

گوناگون (اسم)
sundries, sundry

متفرقه (صفت)
miscellaneous, sundry

miscellaneous


Synonyms: assorted, different, divers, manifold, many, quite a few, several, some, varied, various


Antonyms: dissimilar, individual, single, singular


جملات نمونه

1. sundry people of influence
چندین آدم بانفوذ

2. iowa's sundry revenues
درآمدهای متفرقه ی ایالت ایوا

3. on sundry occasions
در مواقع متعدد

4. trousers and sundry other items of clothing
شلوار و دیگر اقلام متعدد پوشاک

5. all and sundry
همه کس،همه،مرد و زن و پیر و جوان

6. he invited all and sundry to his birthday
برای روز تولدش همه را از بزرگ و کوچک دعوت کرد.

7. We had sundry visitations from the Tax Inspector.
[ترجمه ترگمان]ما یه سری اطلاعات مختلف از بازرس مالیاتی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما چندین بازدید از بازرس مالیاتی داشتیم

8. Scientists, business people, and sundry others gathered on Monday for the official opening.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان، افراد تجاری و دیگر افراد دیگر روز دوشنبه برای افتتاح رسمی گرد هم آمدند
[ترجمه گوگل]دانشمندان، افراد کسب و کار و سایر افراد دیگر روز دوشنبه برای بازپرسی رسمی جمع شدند

9. She invited all and sundry to her party.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها را به مهمانی دعوت کرد
[ترجمه گوگل]او همه را دعوت کرد و به حزبش متکی بود

10. Sundry distant relatives, most of whom I hardly recognized, turned up for my brother's wedding.
[ترجمه ترگمان]خویشاوندان دور من، بیشتر کسانی را که به زحمت تشخیص داده بودم، برای عروسی برادرم پیدا کردم
[ترجمه گوگل]اقوام دور افتاده، که اغلب آنها به سختی شناخته شده است، برای عروسی برادر من ظاهر شد

11. She was known to all and sundry as Bella.
[ترجمه ترگمان]او همه چیز را به عنوان بلا می شناخت
[ترجمه گوگل]او برای همه شناخته شده بود و به عنوان بلا شناخته شده بود

12. In addition, the Secretary drove the tractor on sundry duties.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، وزیر تراکتور را به وظایف مختلف هدایت کرد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، وزیر امور خارجه تراکتور را بر روی وظایف مختلف انجام داد

13. Either keeping personal creditors accounts or making sundry creditors adjustments can consume inordinate amounts of administrative and accounting time.
[ترجمه ترگمان]در صورت نگهداری حساب های طلبکاران شخصی و یا ایجاد حساب های طلبکاران مختلف، می توانند مقادیر فراوانی از زمان اجرایی و حسابداری را مصرف کنند
[ترجمه گوگل]یا حساب های طلبکار شخصی، و یا تنظیمات طلبکاران مختلف می توانند مقادیر غیرمستقیم زمان اداری و حسابداری مصرف کنند

14. The anchors are usually linked by sundry cords and tapes of varying age and wear.
[ترجمه ترگمان]لنگرها به طور معمول با رشته های مختلف و نوارهای سن و فرسودگی متفاوت متصل می شوند
[ترجمه گوگل]لنگرها معمولا با سیم های مختلف و نوار های مختلف پیر و پوشاننده مرتبط می شوند

15. He was, of course, revered by all and sundry in the hutted West Camp, Cranwell.
[ترجمه ترگمان]البته او مورد احترام همگان بود و در کمپ غربی hutted، Cranwell مورد احترام بود
[ترجمه گوگل]او، البته، مورد احترام همه و گوناگون در غرب اردوگاه hutted، Cranwell

16. The only faces that greeted them belonged to sundry dead abbots glaring down from dusky oil paintings.
[ترجمه ترگمان]تنها چهره ای که به آن ها خوش آمد گفت متعلق به sundry بود که از نقاشی های روغنی که به آن ها خیره شده بودند، به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]تنها چهره هایی که آنها را تحسین می کردند، متعلق به خدایان ماندگار بودند که از نقاشی های نفتی خیره کننده چشم برداشتند

Iowa's sundry revenues

درآمدهای متفرقه‌ی ایالت ایوا


trousers and sundry other items of clothing

شلوار و دیگر اقلام متعدد پوشاک


on sundry occasions

در مواقع متعدد


sundry people of influence

چندین آدم بانفوذ


He invited all and sundry to his birthday.

برای روز تولدش همه را از بزرگ و کوچک دعوت کرد.


اصطلاحات

all and sundry

همه‌کس، همه، مرد و زن و پیر و جوان



کلمات دیگر: