کلمه جو
صفحه اصلی

doubter


تردیدکننده، شکاک

انگلیسی به فارسی

تردیدکننده، بدبین


شگفت زده


انگلیسی به انگلیسی

• uncertain person, person with doubts
a doubter is someone who has doubts, especially about their religion or a political system.

مترادف و متضاد

person who does not believe


Synonyms: agnostic, cynic, disbeliever, headshaker, questioner, skeptic, unbeliever, zetetic


Antonyms: believer, truster


جملات نمونه

1. Some doubters fear this news may not be as good as it appears.
[ترجمه ترگمان]برخی از افراد مشکوک از این خبر می ترسند که این خبر تا آنجا که به نظر می رسد خوب نباشد
[ترجمه گوگل]برخی از متضررین می ترسند این خبر ممکن است به همان اندازه خوب نباشد

2. I hope to convince any doubters in the audience that our policies will work.
[ترجمه ترگمان]من امیدوارم که هر گونه شک و تردید را در حضار متقاعد کنم که سیاست های ما کارساز خواهند بود
[ترجمه گوگل]من امیدوارم هر گونه مشکوک در مخاطبان را متقاعد کنیم که سیاست های ما کار خواهد کرد

3. The hardliners themselves number many doubters among their ranks.
[ترجمه ترگمان]این گروه خود شمار زیادی از افراد شکاک را در صفوف خود جای داده است
[ترجمه گوگل]تعداد سختی های خود را در میان صفوف خود می بینند

4. At last the moment to silence all the doubters with a decisive victory arrived.
[ترجمه ترگمان]سرانجام لحظه ای سکوت برقرار شد و با یک پیروزی قطعی فرا رسید
[ترجمه گوگل]در نهایت لحظه ای برای خاموش کردن تمام مشکالت با یک پیروزی قاطع وارد شد

5. Instead the doubter finds that in your unconditional love you bless even hopes unborn.
[ترجمه ترگمان]در عوض the متوجه می شود که در عشق بی قید و شرط شما حتی به متولد نشده نیز امید خواهید داشت
[ترجمه گوگل]در عوض، شگفت آور می یابد که در عشق بی قید و شرط شما حتی بر امید تولد نوزاد نیز برکت می دهد

6. Doubters should try their own experiment.
[ترجمه ترگمان]Doubters باید تجربه خود را امتحان کنند
[ترجمه گوگل]حامیان باید آزمایش خودشان را امتحان کنند

7. The believer is happy, the doubter is wise.
[ترجمه ترگمان]مومن خوشبخت است، doubter خردمند است
[ترجمه گوگل]مؤمن خوشحال است، عاقلانه است

8. Be a believer; not a doubter.
[ترجمه ترگمان]آدم معتقد باشد، نه یک doubter
[ترجمه گوگل]مؤمن باشید شکی نیست

9. He is the great doubter who gives voice to many of the arguments that Christianity has provoked from within and without.
[ترجمه ترگمان]او the بزرگ است که به بسیاری از بحث هایی که مسیحیت از درون و بدون آن ها برانگیخته است، می دهد
[ترجمه گوگل]او شگفت انگیز است که به بسیاری از استدلال هایی که مسیحیت از درون و بیرون تحریک کرده است، صدایی می دهد

10. LOVE is not naturally a doubter; fear is.
[ترجمه ترگمان]عشق به طور طبیعی a نیست، بلکه ترس است
[ترجمه گوگل]عاشق طبیعتا شبیه نیست؛ ترس است

11. Let a doubter train himself by way of insight to understand these states as taught by the Recluse.
[ترجمه ترگمان]بگذارید یک doubter برای درک این حالت ها به گونه ای که توسط the آموزش داده می شود، خودش را آموزش دهد
[ترجمه گوگل]اجازه دهید با استفاده از بینش، خود را متقاعد سازد تا این ایالت ها را درک کنند

12. If you're still a doubter after combing recent related news articles, look no further than this description of what may be the sixth mass extinction on Earth.
[ترجمه ترگمان]اگر هنوز هم پس از بررسی مقالات خبری مربوط به اخیر، doubter هستید، بیشتر از این توصیف کنید که چه چیزی ممکن است ششمین انقراض بزرگ روی کره زمین باشد
[ترجمه گوگل]اگر پس از شانه کردن مقالات مربوط به اخبار اخیر، همچنان شگفت انگیز هستید، بیشتر از این توضیحی که ممکن است انحلال انبساطی ششم در زمین باشد، نگاه نکنید

13. An agnostic is a doubter.
[ترجمه ترگمان]یک agnostic یک doubter است
[ترجمه گوگل]آگنوستیک شبیه است

14. It was a brilliant move, and one that gave Clinton instant Stature-presidential stature-in the minds of many previous doubters.
[ترجمه ترگمان]این یک حرکت هوشمندانه بود، و یکی از آن چیزهایی بود که به مقام ریاست جمهوری و مقام ریاست جمهوری رسید - در ذهن بسیاری از افراد شکاک پیشین
[ترجمه گوگل]این یک حرکت درخشان بود و یکی از آن ها، به قدری قدرتمند رئیس جمهور از لحاظ فوری کریستین کلینتون، در ذهن بسیاری از متضاد قبلی بود

پیشنهاد کاربران

تردیدگر

Uncertain person
مشکوک


کلمات دیگر: