کلمه جو
صفحه اصلی

big hand

انگلیسی به انگلیسی

• applause, accolade; standing ovation
the big hand on a clock is the hand that points to the minutes; used by children.

جملات نمونه

1. Let's give 'em a big hand.
[ترجمه اسما] بیاید انها را یک تشویق حسابی کنیم
[ترجمه ترگمان]بذار یه دست بزرگ بهشون بدیم
[ترجمه گوگل]بیایید یه دست بزنیم

2. Let's all give her a big hand.
[ترجمه ترگمان]بیاید همه چیز را به او بدهیم
[ترجمه گوگل]بیایید همه او را دست بزنیم

3. And now, a big hand for Ms Joan Rivers!
[ترجمه ترگمان]و حالا، یک دست بزرگ برای خانم جون ری ورز!
[ترجمه گوگل]و اکنون، یک دست بزرگ برای خانم جوان ریورس!

4. Let's all give the girls a big hand .
[ترجمه ترگمان]بیاین همه به دخترا یه دست بزرگ بدیم
[ترجمه گوگل]بیایید همه را به دختران یک دست بزرگ بدهیم

5. It will be time to go when the big hand points to 12 and the little hand points to
[ترجمه ترگمان]زمانی که دست بزرگ به ۱۲ و نقاط کوچک دست اشاره می کند زمان آن خواهد بود
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده که دست بزرگی به 12 و نقاط کوچک دست برسد

6. Both policies got a big hand.
[ترجمه ترگمان]هر دو سیاست یک دست بزرگ داشتند
[ترجمه گوگل]هر دو سیاست دست بزرگی داشتند

7. Yeb's big hand closes around mine, and we wait in strangled silence to be delivered.
[ترجمه ترگمان]دست بزرگ Yeb دور من بسته می شود و ما در سکوت در سکوت منتظر می مانیم تا تسلیم شویم
[ترجمه گوگل]دست بزرگ یاب نزدیک من می شود و ما در سکوت خفه می شویم تا تحویل شود

8. His big hand wiped the small beads of sweat that had accumulated on his brow.
[ترجمه ترگمان]دست بزرگش قطرات ریز عرق را که روی پیشانی اش ریخته بود پاک کرد
[ترجمه گوگل]دست بزرگ او، دانه های کوچکی از عرق را که بر روی بدن او انباشته شده بود پاک می کرد

9. And she brought with her a big hand fan.
[ترجمه ترگمان]و یک بادبزن دستی بزرگ برایش آورد
[ترجمه گوگل]و او با یک طرفدار بزرگ دست آورد

10. Giant takes him in his big hand and puts him on a branch of the tree.
[ترجمه ترگمان]بزرگ او را در دست بزرگش می گیرد و روی شاخه درخت می گذارد
[ترجمه گوگل]غول پیکر او را در دست بزرگ خود می گیرد و او را در شاخه ای از درخت قرار می دهد

11. Mr White: Let's give Amy a big hand.
[ترجمه ترگمان]آقای وایت: اجازه بدهید به امی یک دست بزرگ بدهیم
[ترجمه گوگل]آقای سفید بیایید به امی دست بزنیم

12. You gave me a big hand — how can I thank you for that?
[ترجمه ترگمان]تو یه دست بزرگ بهم دادی چطور ازت تشکر کنم؟
[ترجمه گوگل]تو به من یک دست بزرگ دادی - چگونه می توانم از آن برای شما تشکر کنم؟

13. Let's give him a big hand.
[ترجمه ترگمان]بذار یه دست بزرگ بهش بدیم
[ترجمه گوگل]بیایید او را دست بزنیم

14. The audience gave them a big hand.
[ترجمه ترگمان]حضار دست بزرگی به آن ها دادند
[ترجمه گوگل]مخاطبان به آنها یک دست بزرگ داد

15. The football team was given a big hand when it took its place on the field.
[ترجمه ترگمان]تیم فوتبال زمانی که محل خود را در زمین قرار داد، یک دست بزرگ به او داده شد
[ترجمه گوگل]تیم فوتبال، زمانی که جای خود را در میدان گرفت، یک دست بزرگ به دست آورد

پیشنهاد کاربران

تشویق جانانه

Big hand کمک رساندن

یه دست محکم و تشویق جانانه کردن.


کلمات دیگر: