کلمه جو
صفحه اصلی

big sister

انگلیسی به فارسی

خواهر بزرگ


انگلیسی به انگلیسی

• older sister (who protects the younger)

جملات نمونه

1. Emily is Sophie's younger/little/older/big sister.
[ترجمه ترگمان]امیلی خواهر کوچک تر سوفی، خواهر بزرگ تر \/ بزرگ تر سوفی است
[ترجمه گوگل]امیلی خواهر جوان / کوچک / بزرگتر / بزرگ سوفی است

2. She patterns herself on her big sister.
[ترجمه ترگمان]او خودش را روی خواهر بزرگش قرار می دهد
[ترجمه گوگل]او خودش را بر خواهرش بزرگ می کند

3. But she was older than me, my big sister, so when Dad died that age difference made it difficult.
[ترجمه ترگمان]اما او از من بزرگ تر بود، خواهر بزرگم، پس وقتی بابا مرد تفاوت سنی آن را سخت کرد
[ترجمه گوگل]اما او بزرگتر از من بود، خواهر بزرگ من، بنابراین وقتی که پدر این اختلاف سنی را درگذشت، دشوار بود

4. Soon after that I saw her big sister Barbie in Mrs Marriot's.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد از آن، خواهر بزرگ او باربی را در خانه خانم Marriot دیدم
[ترجمه گوگل]بلافاصله پس از آن من باربی خواهر بزرگم را در خانم Marriot دیدم

5. And last week its big sister, the Doel was also having problems.
[ترجمه ترگمان]و هفته گذشته، خواهر بزرگ تر آن، the نیز دچار مشکل شده بود
[ترجمه گوگل]و هفته گذشته خواهر بزرگش، Doel نیز مشکل داشت

6. It was too bright and bouncy, too big sister, though it mightn't strike an old person.
[ترجمه ترگمان]خیلی روشن و پر جنب و جوش بود، با این که ممکن بود به یک آدم پیر برخورد نکند
[ترجمه گوگل]این خیلی روشن و پرانرژی بود، خواهر خیلی بزرگ، هرچند ممکن است یک فرد سالخورده نباشد

7. Soon she started calling me Big Sister.
[ترجمه ترگمان] به زودی شروع کرد به زنگ زدن به من خواهر بزرگ
[ترجمه گوگل]به زودی او شروع به خواندن خواهر بزرگ کرد

8. Big Sister speaker, Guan Tingting was in a bitter destroy Liu Xing, a post - release arm.
[ترجمه ترگمان]سخنگوی بزرگ خواهر، Guan Tingting در یک نابودی تلخ، یک بازوی پس از آزادی بود
[ترجمه گوگل]سخنران بزرگ خواهر، گوان تینگینگ در حال نابودی لیو Xing، یک بازوی پس از انتشار است

9. Big Sister, you breath, and It'should be understood! Do not yell curses on!
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگ، تو نفس می کشی و باید درک کنی! فریاد نزن!
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگ شما نفس می کشید، و این باید درک شود! نگران نباشید

10. Big Sister Liu is one of the best of his short stories.
[ترجمه ترگمان]بزرگ خواهر لیو یکی از بهترین داستان های کوتاه او است
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگ لیو یکی از بهترین داستان های کوتاه اوست

11. Big sister, I've missed you so much!
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگ، خیلی دلم برات تنگ شده بود!
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگ، من شما را خیلی از دست دادم

12. Don't about big sister : I am only legend.
[ترجمه ترگمان]در مورد خواهر بزرگ تر: من فقط افسانه هستم
[ترجمه گوگل]نه در مورد خواهر بزرگ من فقط افسانه هستم

13. Then Big Sister, through an old photo, finds out that Fang is her own son.
[ترجمه ترگمان]آن وقت خواهر بزرگ از میان یک عکس قدیمی متوجه شد که فنگ پسر خودش است
[ترجمه گوگل]سپس خواهر بزرگ، از طریق یک عکس قدیمی، متوجه می شود که Fang پسر خودش است

14. I hope to see Guo Jingjing big sister which radiated power and vitality standing at the 10-metre platform, such as swallows fly in the sky as if to leapfrog into the water like fish.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که گیو یک خواهر بزرگ تر را ببینم که قدرت و سرزندگی خود را در سکوی ۱۰ متر، مثل پرواز پرستو در آسمان، مثل پرواز دادن به آب مثل ماهی، ساطع می کند
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که خواهر بزرگ Guo Jingjing را ببینم که قدرت و حیاتی بودن را در پلتفرم 10 متری ایستاده است، مانند پرستوها در آسمان، مثل اینکه به آب مانند ماهی شیب آورند

15. Big Sister and auntie really look alike.
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگ و خاله جون خیلی شبیه هم هستن
[ترجمه گوگل]خواهر و عمه بزرگ واقعا نگاه یکسان دارند


کلمات دیگر: