کلمه جو
صفحه اصلی

trowel


معنی : ماله، بیلچه باغبانی، ماله کشیدن
معانی دیگر : (بنایی) ماله، اندایه -2 (باغبانی) بیلچه -3 (با ماله) صاف کردن، گسترده کردن، ماله کشی کردن -4 (با بیلچه) کندن

انگلیسی به فارسی

ماله، بیلچه باغبانی، ماله کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of various hand tools having a flat blade, used for working with plaster, cement, and the like.

(2) تعریف: a hand tool with a broad curved blade used for scooping dirt, as in gardening.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: trowels, troweling, troweled
• : تعریف: to deposit, work, smooth, or remove with or as if with a trowel.

• hand tool with a flat face that is used to spread plaster and cement; hand tool with a curved blade used in gardening
a trowel is a small garden tool with a curved, pointed blade used for weeding and planting.
a trowel is also a small tool with a flat blade that is used for spreading cement.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ماله - کمچه - ماله آهنی - ماله بنایی - ماله کاری کردن

مترادف و متضاد

ماله (اسم)
malay, trowel

بیلچه باغبانی (اسم)
trowel, scuffle hoe

ماله کشیدن (فعل)
trowel

جملات نمونه

1. He was laying on the flattery with a trowel.
[ترجمه ترگمان]داشت با بیلچه چاپلوسی می کرد
[ترجمه گوگل]او با یک لهستان بر کف زدن گذاشت

2. He was laying the flattery on with a trowel.
[ترجمه ترگمان]داشت تعریف و تمجید می کرد
[ترجمه گوگل]او با یک ماله لختی را گذاشت

3. Buffallo, however, have come up with a good trowel at a very modest price.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Buffallo با یک بیلچه خوب همراه است
[ترجمه گوگل]بوفالو، با این حال، یک ماله خوب در یک قیمت بسیار پایین است

4. If all this were laid on with a trowel, the reader's patience would quickly wear thin.
[ترجمه ترگمان]اگر همه این ها را باخود حمل می کردند، صبر و شکیبایی خواننده به زودی ضعیف می شد
[ترجمه گوگل]اگر همه اینها با یک ماله پوشانده شود، صبر خواننده به سرعت نازک می شود

5. Helen drove her rusty trowel deep into the warm black soil.
[ترجمه ترگمان]هلن her را در خاک سیاه و گرم فرو برد
[ترجمه گوگل]هلن ماله زنگ زده اش را به خاک سیاه و سفید گرم داد

6. After pouring the footings, trowel the top so it is smooth and level.
[ترجمه ترگمان]پس از ریختن the در بالای آن، سطح صاف و صاف است
[ترجمه گوگل]پس از ریختن پایه ها، ماله را بالا بگذارید تا سطح صاف و صاف باشد

7. Spurred by some odd impulse, he threw the trowel as far as he could.
[ترجمه ترگمان]با حرکتی ناگهانی بیل را به کناری انداخت
[ترجمه گوگل]به طوری که برخی از عجایب عجیب و غریب را برانگیخته است، او را تا آنجا که می توانست حمل می کند

8. I stroked the long handle of the trowel, wondering if my father had a name for that stick of his.
[ترجمه ترگمان]باخود گفتم که آیا پدرم اسم این عصا را دارد یا نه؟
[ترجمه گوگل]من دستگیره طولانی این ماله را شستم، تعجب می کنم که آیا پدر من نامی برای آن چوب از خود دارد

9. Use a trowel to collect about 1 kg of sediment from the bottom of the stream.
[ترجمه ترگمان]از یک بیلچه برای جمع آوری حدود ۱ کیلوگرم رسوب از کف رود استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از یک ماله برای جمع آوری حدود 1 کیلوگرم رسوب از پایین جریان استفاده کنید

10. That was laid on with a trowel.
[ترجمه ترگمان]با بیلچه بخاری دیواری چیده شده بود
[ترجمه گوگل]این با یک ماله گذاشته شد

11. With her trowel she turned the soil over and over, and smoothed and patted it firm.
[ترجمه ترگمان]با بیلچه خاک را روی زمین و روی آن کشید و صاف کرد و دستی به آن زد
[ترجمه گوگل]با استفاده از ماله او او را تبدیل بیش از و بیشتر، و آن را نرم و صاف و پیچیده است

12. Common tools include the trowel, penknife and brush.
[ترجمه ترگمان]ابزار مشترک شامل بیلچه، قلم تراش و قلم مو است
[ترجمه گوگل]ابزارهای معمول شامل قلم، قلم و قلم مو است

13. 'I really don't feel too good,' I croaked, laying it on with a trowel.
[ترجمه ترگمان]غریدم: من واقعا احساس خوبی ندارم
[ترجمه گوگل]'من واقعا احساس نمی کنم خیلی خوب است،' من croaked، قرار دادن آن را با یک ماله

پیشنهاد کاربران

بیل کوچک مخصوص بلغبانی


ماله، کمچه


کلمات دیگر: