کلمه جو
صفحه اصلی

upper class


طبقه ی بالای اجتماع، اشراف، پولداران، وابسته به طبقات بالای اجتماع، وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان، زبرپایه

انگلیسی به فارسی

وابسته به طبقات بالای اجتماع، وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان، زبرپایه


طبقه بالا، وابسته به طبقات بالای اجتماع، زبرپایه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the most prominent or richest group of people in a society.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, or belonging to a high social class.
مشابه: society

- upper-class values
[ترجمه ترگمان] ارزش های کلاس بالاتر
[ترجمه گوگل] مقادیر بالای کلاس
- an upper-class neighborhood
[ترجمه فرهادی] محله ی پولدارها، محله ی اشراف، بالاشهر
[ترجمه ترگمان] یک محله در طبقه بالا
[ترجمه گوگل] محله عالی طبقه

(2) تعریف: relating or belonging to the upper two classes in a high school, college, or university.

• section of the population with a high socio-economic status
the upper classes are the people who belong to the social class above the middle class. they often own a lot of property and have special titles that they inherit.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] رده بالا
[ریاضیات] رده ی بالا
[آمار] رده بالا

مترادف و متضاد

cream of society


Synonyms: aristocracy, beau monde, beautiful people, better sort, cream, crème de la crème, cultured class, elite, gentry, haut monde, high life, high society, jet set, privileged, privileged class, second estate, smart set, society, the better sorts, the Four Hundred, the privileged, upper crust


جملات نمونه

1. All of them came from wealthy, upper class families.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها از خانواده های طبقه بالا و طبقه بالا می آمدند
[ترجمه گوگل]همه آنها از خانواده ثروتمند و بالاتر طبقه بود

2. Her novels poke fun at the upper class.
[ترجمه ترگمان]رمان های او در طبقه بالا تفریح می کنند
[ترجمه گوگل]رمان های او در کلاس بالا سرگرم کننده هستند

3. They distanced themselves from the upper class and adopted a communist ideology.
[ترجمه ترگمان]آن ها خود را از طبقه بالا دور کردند و ایدئولوژی کمونیستی را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها از طبقه بالایی خود فاصله گرفتند و ایدئولوژی کمونیستی را پذیرفتند

4. She belongs to the rich American upper class.
[ترجمه ترگمان]او متعلق به طبقه مرفه آمریکایی است
[ترجمه گوگل]او متعلق به طبقه بالایی آمریکایی است

5. Her family is very upper class.
[ترجمه ترگمان]خانواده او طبقه بالایی است
[ترجمه گوگل]خانواده اش بسیار بالا است

6. An inexhaustible debate surrounds the transformations of the upper class in the nineteenth century.
[ترجمه ترگمان]یک بحث پایان ناپذیر درباره تبدیل طبقه بالا در قرن نوزدهم است
[ترجمه گوگل]یک بحث ناپایدار تغییرات طبقه بالا در قرن نوزدهم را در بر میگیرد

7. The degree of social closure of the upper class is considerably enhanced by the extensive networks of interlocking directorships.
[ترجمه ترگمان]درجه بسته شدن اجتماعی طبقه بالا به طور قابل توجهی با شبکه های گسترده به هم پیوسته interlocking افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]درجه بسته شدن اجتماعی بالای طبقه به طور قابل ملاحظه ای توسط شبکه های گسترده ای از مدیران همپوشانی افزایش می یابد

8. Like Margarett, he was a child of the upper class who had declared himself an artist.
[ترجمه ترگمان]مانند Margarett، کودک طبقه بالا بود که خود را هنرمند اعلام کرده بود
[ترجمه گوگل]مانند مارگارت، او یک کودک بالای طبقه بود که خود را هنرمند اعلام کرد

9. She spoke with a distinctly upper class accent.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی شمرده و شمرده صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او با یک لهجه واضح بالا صحبت کرد

10. San Isidro slipped from upper class to upper-middle class.
[ترجمه ترگمان]سن Isidro از طبقه بالا به طبقه متوسط رسید
[ترجمه گوگل]San Isidro از طبقه بالا به طبقه متوسط ​​بالا رفت

11. This is like an upper class brat.
[ترجمه ترگمان]این مثل یک بچه رده بالایی است
[ترجمه گوگل]این مثل خواهر بزرگتر طبقه است

12. Constraints on upper class power Scott clearly attributes considerable power to the upper classes in modern Britain.
[ترجمه ترگمان]محدودیت ها بر روی قدرت طبقه بالا، اسکات به وضوح توان قابل توجهی را به طبقات بالا در بریتانیا مدرن نسبت می دهد
[ترجمه گوگل]محدودیت های قدرت بالا طبقه بندی Scott به وضوح قدرت قابل توجهی را به طبقه های بالاتری در بریتانیا مدرن نشان می دهد

13. To call hunting an upper class hobby is to misname it; all classes of people participate.
[ترجمه ترگمان]برای نامیدن یک سرگرمی طبقه بالا لذت بردن از آن است؛ همه طبقات مردم در آن شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]برای تماس با شکار یک سرگرمی فوق العاده است که نام آن را نام ببرید؛ تمام طبقات مردم شرکت می کنند

14. They could both accept that the upper class should be defined, first and foremost, by its possession of productive capital.
[ترجمه ترگمان]هر دو می توانستند بپذیرند که طبقه بالا باید ابتدا و در درجه اول با مالکیت سرمایه تولیدی تعریف شود
[ترجمه گوگل]آنها هر دو می توانند قبول کنند که درجه بالا باید به واسطه مالکیت سرمایه مولد، به وضوح تعریف شود

15. This rapidly changing eighteenth-century upper class reaped the rewards of the political settlement hard-won in 1688 after civil war and the interregnum.
[ترجمه ترگمان]این طبقه بالاتر از قرن هجدهم در سال ۱۶۸۸ پس از جنگ داخلی و فترت، به پاداش سازش سیاسی به سختی شکست خورد
[ترجمه گوگل]این طبقه به سرعت در حال تغییر کلاس بالاتری در قرن هجدهم، پاداش هایی را از حل سیاسی که در سال 1688 پس از جنگ داخلی و میانجیگری به دست آمد، به دست آورد

پیشنهاد کاربران

upper class ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: طبقۀ بالا
تعریف: طبقه ای متشکل از لایه هایی که ازنظر اجتماعی و اقتصادی در بخش های فوقانی قرار دارند

upper class accent
لهجه ی باکلاس
لهجه ی پولداری
لحن اشرافی


کلمات دیگر: