کلمه جو
صفحه اصلی

urn


معنی : کوزه، گلدان
معانی دیگر : گلدان (به ویژه گلدان پایه دار)، بستو (به ویژه برای نگهداری خاکستر مرده)، سبو، ظرف شیردار برای ساختن قهوه، قهوه جوش بزرگ، گلدان یا ظرف محتوی خاکستر مرده

انگلیسی به فارسی

کوزه، گلدان، گلدان یا ظرف محتوی خاکستر مرده


urn، کوزه، گلدان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large vase, usu. with a pedestal or base.

(2) تعریف: a vase used to hold the ashes of a cremated person.

(3) تعریف: a metal container with a spigot, used for making and serving tea, coffee, or the like.

• jar for ashes; decorative vase (especially one on an ornamental pedestal); container in which a large quantity of hot water (or tea or coffee) is held and can be poured out through a spout

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] آوند
[ریاضیات] ظرف، آوند، کیسه
[آمار] آوند

مترادف و متضاد

کوزه (اسم)
pitcher, jug, cruse, urn, ewer

گلدان (اسم)
pot, vase, urn, jardiniere

جملات نمونه

1. Then he gently shook the urn, so that the contents would spill out.
[ترجمه ترگمان]سپس به آرامی گلدان را تکان داد تا محتویات آن بیرون بریزد
[ترجمه گوگل]سپس او به آرامی urn را تکان داد، به طوری که محتویات از بین میرود

2. The urn was unearthed entire.
[ترجمه ترگمان]گلدان سنگی از زیر خاک بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]urn کل کشف شد

3. He turned the open mouth of the urn toward the light and peered in.
[ترجمه ترگمان]او دهانه آتش را به سمت نور چرخاند و به داخل آن نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او دهان باز را به سمت نور تغییر داد و به داخل آن نگاه کرد

4. In the new workplace, all those with minim urn workplace literacy will be quickly hired, possibly at exaggerated salaries.
[ترجمه ترگمان]در محل کار جدید، همه کسانی که با سواد در محل کار هستند به سرعت استخدام خواهند شد، احتمالا با حقوق گزاف
[ترجمه گوگل]در محل کار جدید، همه افرادی که سواد کارآموزی حداقل را دارند، به سرعت استخدام می شوند، احتمالا در حقوق زیاد است

5. Then, the top of the urn gave way and unscrewed as if it had been oiled.
[ترجمه ترگمان]سپس روی گلدان سنگی باز شد و در آن را باز کرد، انگار که روغن کاری شده باشد
[ترجمه گوگل]سپس، بالا از urn به راه افتاد و شل شد، به طوری که اگر آن روغن بود

6. These Urn terms the popular democratic forces.
[ترجمه ترگمان]این Urn نیروهای دموکرات مردمی هستند
[ترجمه گوگل]این Urn نیروهای دموکراتیک محبوب است

7. The urn rattled brightly Seashells, he thought, remembering his time as a child at the gulf shore.
[ترجمه ترگمان]در حالی که زمان خود را مانند کودکی در ساحل خلیج به یاد می آورد، باخود گفت: گلدان سنگی به روشنی تکان می خورد
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که اوور به عنوان یک کودک در ساحل خلیج در نظر گرفته شده است

8. Does that urn fall over and break later in the film?
[ترجمه ترگمان]آیا آن گلدان پس از پایان فیلم واژگون می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا این ورنه در فیلم می افتد و بعد از آن شکست می خورد؟

9. A Victorian woman posed by an urn.
[ترجمه ترگمان]یک زن دوره ویکتوریایی که کنار گلدان قرار داشت
[ترجمه گوگل]زن ویکتوریائی که توسط یورن ساخته شده است

10. But put the jewels in an urn in your hall closet.
[ترجمه ترگمان]اما جواهرات را در کمد your بگذارید
[ترجمه گوگل]اما جواهرات را در یخ در گنجه سالن خود قرار دهید

11. Mountains of bread rolls surrounded the urn.
[ترجمه ترگمان]کوهی از نان در میان گلدان قرار دارد
[ترجمه گوگل]کوه های رول نان احاطه شده به urn

12. They set the urn in a hollow grave and piled great stones over it.
[ترجمه ترگمان]گلدان سنگی را روی آن کپه کردند و سنگ بزرگی روی آن کپه کردند
[ترجمه گوگل]آنها را در قبر توخالی قرار داده و سنگهای سنگین را روی آن ریخته اند

13. The soup urn had a lonely look.
[ترجمه ترگمان]کوزه گلدان یک نگاه تنها داشت
[ترجمه گوگل]مرغ سوپ نگاه یکنواخت داشت

14. Eyes turned again to the tea urn.
[ترجمه ترگمان]نگاهش دوباره به گلدان سنگی چای برگشت
[ترجمه گوگل]چشم دوباره به اورنج چای تبدیل شد

15. Make sure you put my urn in the rose garden.
[ترجمه ترگمان] حواست باشه که گلدون منو بذاری تو باغ رز
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که جوهر من را در باغ گل رز بگذارید

پیشنهاد کاربران

باستان شناسی: خاکستردان

کوزه

بمعنی ظرف بزرگ هم است


a tall, rounded vase with a stem and base, especially one used for storing the ashes of a cremated person.

a large metal container with a tap, in which tea or coffee is made and kept hot, or water for making such drinks is boiled.
"a tea urn"
verbARCHAIC
place in an urn.

قوری

کوزه . قوری


کلمات دیگر: