حد بالایی، حد فوقانی
upper limit
حد بالایی، حد فوقانی
انگلیسی به فارسی
حد بالایی، حد فوقانی
انگلیسی به انگلیسی
• maximum, highest level allowed
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] حد بالا
[ریاضیات] حد بالایی
[آمار] حد بالا
[ریاضیات] حد بالایی
[آمار] حد بالا
جملات نمونه
1. There is an upper limit of £20 000 spent on any one project.
[ترجمه ترگمان]یک حد بالایی از ۲۰۰۰۰ پوند برای هر پروژه وجود دارد
[ترجمه گوگل]حد بالای 20 هزار پوند در هر پروژه صرف شده است
[ترجمه گوگل]حد بالای 20 هزار پوند در هر پروژه صرف شده است
2. The upper limit of normal for gastrointestinal blood loss is less than 0 ml/day.
[ترجمه ترگمان]حد بالایی نرمال برای خون معده و روده کم تر از ۰ میلی لیتر بر روز است
[ترجمه گوگل]حد بالای طبیعی برای از دست دادن خون در دستگاه گوارش کمتر از 0 میلی لیتر در روز است
[ترجمه گوگل]حد بالای طبیعی برای از دست دادن خون در دستگاه گوارش کمتر از 0 میلی لیتر در روز است
3. The reason for the low upper limit on the internal magnetic dipole moment is not properly understood.
[ترجمه ترگمان]دلیل حد بالای بالا در گشتاور دو قطبی مغناطیسی داخلی به درستی قابل درک نیست
[ترجمه گوگل]دلیل پایین بودن حد پایین در لحظه دوتایی مغناطیسی داخلی به درستی درک نمی شود
[ترجمه گوگل]دلیل پایین بودن حد پایین در لحظه دوتایی مغناطیسی داخلی به درستی درک نمی شود
4. This ration has, as its upper limit, the number of eligible planets in the universe.
[ترجمه ترگمان]این سهمیه به عنوان حد بالایی آن، تعداد سیاره های واجد شرایط در جهان است
[ترجمه گوگل]این جیره به عنوان حد بالای آن، تعداد سیارات واجد شرایط در جهان است
[ترجمه گوگل]این جیره به عنوان حد بالای آن، تعداد سیارات واجد شرایط در جهان است
5. Clause 74 places an upper limit on the amount of tax that any person can be liable to pay.
[ترجمه مریم مرسلی] بند 74 برای میزان مالیاتی که هر فرد مکلف به پرداخت آن است سقفی تعیین می کند.
[ترجمه ترگمان]بند ۷۴ دارای حد بالایی بر میزان مالیات است که هر فرد می تواند آن را پرداخت کند[ترجمه گوگل]ماده 74 محدودیتی در میزان مالیات ارائه می دهد که هر شخص می تواند مسئول پرداخت آن باشد
6. There is no upper limit to the size of a unit.
[ترجمه ترگمان]حد بالایی برای اندازه یک واحد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ محدودیتی برای اندازه یک واحد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ محدودیتی برای اندازه یک واحد وجود ندارد
7. The upper limit of the floating exchange rate trading band for today was 02 7
[ترجمه ترگمان]حد بالایی باند مبادله نرخ تبادل برای امروز، ۰۲ \/ ۷ بود
[ترجمه گوگل]بالاترین حد ممکن از بازار معاملات ارز شناور برای امروز امروز 7/7 بود
[ترجمه گوگل]بالاترین حد ممکن از بازار معاملات ارز شناور برای امروز امروز 7/7 بود
8. This places an upper limit on our lifespan.
[ترجمه ترگمان]این یک حد بالایی در طول عمر ما است
[ترجمه گوگل]این محدودیت بالایی در طول عمر ماست
[ترجمه گوگل]این محدودیت بالایی در طول عمر ماست
9. The mission plan called for an upper limit on the amount of propellant that could be used during the descent.
[ترجمه ترگمان]طرح ماموریت خواستار حد بالایی بر روی مقدار سوخت مورد استفاده در طول فرود شد
[ترجمه گوگل]طرح ماموریت برای حد مجاز مقدار سوختگیری که می تواند در طول فرود استفاده شود
[ترجمه گوگل]طرح ماموریت برای حد مجاز مقدار سوختگیری که می تواند در طول فرود استفاده شود
10. The upper limit on the internal magnetic dipole moment is only 0. 00005 of that of the Earth.
[ترجمه ترگمان]حد بالایی در گشتاور دو قطبی مغناطیسی داخلی تنها ۰ است ۰۰۰۰۵ از زمین
[ترجمه گوگل]حد بالای لحظه ای مغناطیسی مغناطیسی تنها 0 00005 از زمین است
[ترجمه گوگل]حد بالای لحظه ای مغناطیسی مغناطیسی تنها 0 00005 از زمین است
11. They put an upper limit of 6 million cubic meters on annual timber extraction.
[ترجمه ترگمان]آن ها محدوده بالایی از ۶ میلیون متر مکعب را در استخراج چوب سالیانه قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد استخراج چوب سالانه حداکثر 6 میلیون متر مکعب قرار داده اند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد استخراج چوب سالانه حداکثر 6 میلیون متر مکعب قرار داده اند
12. The mutation rate is bound to place an upper limit on the rate at which evolution can proceed.
[ترجمه ترگمان]نرخ جهش محدود به مکان بالایی در نرخ تکامل است که در آن تکامل می تواند ادامه یابد
[ترجمه گوگل]نرخ جهش مجبور است حد مجاز را در نرخی که تکامل آن می تواند ادامه دهد، قرار دهد
[ترجمه گوگل]نرخ جهش مجبور است حد مجاز را در نرخی که تکامل آن می تواند ادامه دهد، قرار دهد
13. There's no upper limit - so put your ideas into action - pick up a leaflet today.
[ترجمه ترگمان]هیچ حد بالایی وجود ندارد - بنابراین ایده های خود را به کار ببرید - یک اعلامیه را امروز انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]هیچ محدودیتی وجود ندارد - پس ایده های خود را به عمل بگذارید - امروز یک برگه را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]هیچ محدودیتی وجود ندارد - پس ایده های خود را به عمل بگذارید - امروز یک برگه را انتخاب کنید
14. The upper limit for prospective members of the future monetary union is 3 percent.
[ترجمه ترگمان]حد بالایی برای اعضای آینده اتحادیه مالی آینده ۳ درصد است
[ترجمه گوگل]حد بالایی برای اعضای آینده آتی اتحادیه پولی 3 درصد است
[ترجمه گوگل]حد بالایی برای اعضای آینده آتی اتحادیه پولی 3 درصد است
پیشنهاد کاربران
حداکثر - ماکزیمم
کلمات دیگر: