کلمه جو
صفحه اصلی

vitalism


معنی : اعتقاد به اصالت حیات، حیات گرایی، خاصیت حیاتی
معانی دیگر : (فلسفه) زیست گرایی، اصالت حیات، زندگی باوری

انگلیسی به فارسی

حیات گرایی، اعتقاد به اصالت حیات


حیاتی بودن، اعتقاد به اصالت حیات، حیات گرایی، خاصیت حیاتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: vitalistic (adj.), vitalist (n.)
• : تعریف: the doctrine that a vital force radically different from all physical and chemical phenomena causes and sustains life.

• belief that life in organisms is caused and maintained by a force that is distinct from all chemical and physical forces

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] زیست گرایی، اصالت حیات، زندگی باوری - نظریه ای که بر طبق آن، بعضی از نیروهای درونی یا نیروی رانش زیستمندان، یک اثر جهت دار اعمال می کند که کمابیش تعیین کننده چگونگی وقوع تنوع و تکامل را تعیین می کند. مقایسه شود با: همادگرایی، کل گرایی.

مترادف و متضاد

اعتقاد به اصالت حیات (اسم)
vitalism

حیات گرایی (اسم)
vitalism

خاصیت حیاتی (اسم)
vitality, vitalism

جملات نمونه

1. Vitalism, like every wrong idea, contains a useful sliver of truth.
[ترجمه ترگمان]vitalism، مثل هر ایده اشتباه، شامل یک تکه نقره فام از حقیقت است
[ترجمه گوگل]ویتالیسم، مانند هر ایده نادرست، حاوی یک حقیقت مفید است

2. True, no biologist has really believed in vitalism for more than a century.
[ترجمه ترگمان]درست است، هیچ biologist به مدت بیش از یک قرن به vitalism اعتقاد ندارد
[ترجمه گوگل]درست است که هیچ زیست شناس واقعا بیش از یک قرن در حیات وحش اعتقاد ندارد

3. A vitalist refers to someone who believes in vitalism.
[ترجمه ترگمان]A به کسی گفته می شود که به vitalism اعتقاد دارد
[ترجمه گوگل]حیثیت گرایی به کسی که معتقد به حیات است، اشاره دارد

4. This paper analyzes its cosmogony from three aspects:cosmological outspread and vitalism; cosmological cycle and time; God as body and conflagration.
[ترجمه ترگمان]این مقاله cosmogony را از سه جنبه مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد: cosmological و vitalism؛ چرخه کیهانی و زمان؛ خدا به عنوان جسم و حریق
[ترجمه گوگل]این مقاله آن را از سه جنبه کیهان شناسی گسترش یافته و حیات گرایی آن را تجزیه می کند؛ چرخه کیهان شناسی و زمان؛ خداوند به عنوان بدن و آتش سوزی

5. He embraces the heterodox idea of monism, sometimes called animist materialism or vitalism, which is essentially a denial of any distinction between the body and the soul.
[ترجمه ترگمان]وی ایده heterodox of را، که گاه animist materialism یا vitalism نامیده می شود، در آغوش می کشد که اساسا انکار هر گونه تمایز بین جسم و روح است
[ترجمه گوگل]او مفهوم هژمونیک مونیزم را در نظر می گیرد، گاهی اوقات ماتریالیسم متحد یا حیات گرایی نامیده می شود، که اساسا انکار هر تمایزی بین بدن و روح است

6. They are still a lot of people believe in vitalism.
[ترجمه ترگمان]هنوز بسیاری از مردم به vitalism اعتقاد دارند
[ترجمه گوگل]آنها هنوز بسیاری از مردم به حیات وحش اعتقاد دارند

7. In the first chapter, the author states that Lihuishan is deeply influenced by Lawrence's primative vitalism and accepts Lawrence's artistic technique to create RED BUTTERFLY.
[ترجمه ترگمان]در فصل اول، نویسنده بیان می کند که Lihuishan عمیقا تحت تاثیر primative vitalism قرار دارد و تکنیک هنری لاورنس برای ایجاد butterfly قرمز را می پذیرد
[ترجمه گوگل]در فصل اول، نویسنده معتقد است که Lihuishan عمیقا تحت تأثیر حیوانات اولیه لارنس قرار گرفته و تکنیک هنری لارنس را برای ایجاد RED BUTTERFLY قبول می کند


کلمات دیگر: