1. They are vital statistics if you want an accurate estimate of how much you have left over.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید تخمینی دقیق از میزان باقیمانده شما داشته باشید، این آمار حیاتی هستند
[ترجمه گوگل]آنها آمارهای حیاتی هستند اگر شما می خواهید برآورد دقیق از چقدر شما را ترک کرده اید
2. The vital statistics: 271 pages, $ 29 Masters Press.
[ترجمه ترگمان]آمار حیاتی: ۲۷۱ صفحه، ۲۹ $ پرس
[ترجمه گوگل]آمار حیاتی 271 صفحه، 29 دلار استاد مطبوعات
3. Managers need information on population size and characteristics, vital statistics, finances, personnel and facilities.
[ترجمه ترگمان]مدیران به اطلاعات در مورد اندازه و ویژگی های جمعیت، آمار حیاتی، امور مالی، پرسنل و تاسیسات نیاز دارند
[ترجمه گوگل]مدیران نیاز به اطلاعات در مورد اندازه جمعیت و ویژگی های، آمار حیاتی، امور مالی، پرسنل و امکانات
4. Often they put the most vital statistics on big boards out in front of the unit, for the competition to see.
[ترجمه ترگمان]اغلب آن ها آمار بسیار مهمی را روی تخته های بزرگ در مقابل این واحد برای رقابت در نظر می گرفتند
[ترجمه گوگل]اغلب آنها آمارهای حیاتی در تخته های بزرگ را در مقابل واحد قرار می دهند تا رقابت ببیند
5. Vital statistics : Statistics concerning the important events in human life, as births, deaths, marriages, and migrations.
[ترجمه ترگمان]آمار حیاتی: آمار مربوط به رویداده ای مهم در زندگی انسان، تولد، مرگ، ازدواج و مهاجرت
[ترجمه گوگل]آمار حیاتی آمار مربوط به رویدادهای مهم زندگی بشر، مانند تولد، مرگ، ازدواج و مهاجرت
6. Why don't they put those vital statistics on their resumes?
[ترجمه ترگمان]چرا آن ها آمار حیاتی را در رزومه خود قرار نمی دهند؟
[ترجمه گوگل]چرا آنها آمارهای حیاتی را در رزومه خود قرار نمی دهند؟
7. What are the ? ? vital statistics ? ? of the MINI?
[ترجمه ترگمان]تو چی هستی؟ آمار حیاتی؟ از \"mini\"؟
[ترجمه گوگل]چطوری؟ ؟ آمار حیاتی ؟ ؟ از مینی
8. Vital statistics are the basic or derived data regarding vital events.
[ترجمه ترگمان]آمار حیاتی داده های اصلی یا مشتق شده از رویداده ای حیاتی هستند
[ترجمه گوگل]آمار حیاتی اطلاعات پایه و یا مشتق شده در مورد حوادث حیاتی است
9. Other vital statistics submitted to judges include charges and time spent behind bars.
[ترجمه ترگمان]سایر آمار حیاتی ارائه شده به قضات عبارتند از اتهامات و زمان صرف شده در پشت میله ها
[ترجمه گوگل]دیگر آمارهای حیاتی که به قضات ارائه می شود شامل هزینه ها و زمان صرف شده در پشت میله ها می باشد
10. She has a good figure – her vital statistics are 36 - 24 - 3
[ترجمه ترگمان]او شخصیت خوبی دارد - آمار حیاتی او ۳۶ - ۲۴ - ۳ است
[ترجمه گوگل]او دارای یک شخصیت خوب است - آمار حیاتی او 36 - 24 - 3 است
11. Her vital statistics must require higher math to work out!
[ترجمه ترگمان]آمار حیاتی او باید به ریاضی بالاتر نیاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]آمار حیاتی او نیاز به کار ریاضی بالاتر دارد!
12. Her vital statistics are 33 - 23 - 34 .
[ترجمه ترگمان]آمار حیاتی او ۳۳ - ۲۳ - ۳۴ است
[ترجمه گوگل]آمار حیاتی او 33 - 23 - 34 است
13. You're in the right place to catch up on all the vital statistics in the competition so far.
[ترجمه ترگمان]شما در مکان مناسبی برای گرفتن همه آمار حیاتی در رقابت هستید
[ترجمه گوگل]شما در جای مناسب برای گرفتن تمام آمار های حیاتی در رقابت تا کنون
14. Experts are now being called out to check this tress vital statistics, and establish it officially as a record breaker.
[ترجمه ترگمان]متخصصان در حال حاضر فراخوانده شده اند تا این آمار حیاتی را بررسی کنند و آن را به طور رسمی به عنوان یک رکورد شکن در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]اکنون کارشناسان برای بررسی این آمار و ارقام حیاتی ترس مورد درخواست قرار می گیرند و آن را به صورت رسمی به عنوان یک ضبط کننده رکورد ایجاد می کنند
15. This is based on enumerative classification, which is deeply rooted in the traditions of epidemiology and vital statistics.
[ترجمه ترگمان]این امر براساس طبقه بندی enumerative است که عمیقا در سنت های اپیدمیولوژی و آمار حیاتی ریشه دارد
[ترجمه گوگل]این مبتنی بر طبقه بندی عناصر شناختی است که عمیقا ریشه در سنت های اپیدمیولوژی و آمار حیاتی دارد