1- رسیدن به، نزدیک شدن، دست یافتن 2- آگاه شدن به، دریافتن 3- اشاره کردن به، کنایه وار گفتن 4- (با تهدید یا تطمیع) تحت تاثیرقرار دادن
get at
1- رسیدن به، نزدیک شدن، دست یافتن 2- آگاه شدن به، دریافتن 3- اشاره کردن به، کنایه وار گفتن 4- (با تهدید یا تطمیع) تحت تاثیرقرار دادن
انگلیسی به فارسی
دریافت کنید
رسیدن به، دست یافتن به
آگاه شدن به، دریافتن
مقصود داشتن، اشاره کردن
رنجاندن، اذیت کردن
اعمال نفوذ کردن، با رشوه یا ارعاب کسی را وادار کردن
ارتباط برقرار کردن با، برخوردن به
انگلیسی به انگلیسی
• reach, obtain; hint, imply, suggest, allude to; bribe
مترادف و متضاد
Understand or ascertain by investigation
Attack verbally or physically; to annoy
Persuade by intimidation
Contact someone
attain
Synonyms: access, achieve, acquire, arrive, ascertain, gain access, get hold of, reach
Antonyms: lose, miss, pass
mean, intend
Synonyms: aim, hint, imply, lead up to, purpose, suggest
جملات نمونه
1. Don't leave the bottle where he can get at it.
[ترجمه ترگمان]بطری را جایی نگذار که بتواند به آن برسد
[ترجمه گوگل]بطری را ترک نکنید جایی که بتوانید آن را دریافت کنید
[ترجمه گوگل]بطری را ترک نکنید جایی که بتوانید آن را دریافت کنید
2. The doctor opened up his stomach to get at the source of the trouble.
[ترجمه ترگمان]دکتر شکمش را باز کرد تا منبع دردسر را پیدا کند
[ترجمه گوگل]دکتر معده خود را باز کرد تا مشکل اصلی را پیدا کند
[ترجمه گوگل]دکتر معده خود را باز کرد تا مشکل اصلی را پیدا کند
3. We are determined to get at the truth.
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که حقیقت رو بفهمیم
[ترجمه گوگل]ما مصمم به حقیقت هستیم
[ترجمه گوگل]ما مصمم به حقیقت هستیم
4. I can't get at the tool on the shelf.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم به ابزار روی قفسه دست پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به ابزار در قفسه بروم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به ابزار در قفسه بروم
5. Our object is to get at the truth.
[ترجمه ترگمان]هدف ما اینه که حقیقت رو بفهمیم
[ترجمه گوگل]هدف ما این است که حقیقت را بدست آوریم
[ترجمه گوگل]هدف ما این است که حقیقت را بدست آوریم
6. I was determined to get at the truth.
[ترجمه ترگمان]مصمم بودم که حقیقت رو بفهمم
[ترجمه گوگل]من مصمم به حقیقت شدم
[ترجمه گوگل]من مصمم به حقیقت شدم
7. To get at the fruit, you pare off the rather thick peel with a sharp knife.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به میوه، تو باید پوست نسبتا ضخیم را با یک چاقوی تیز پاک کنی
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن میوه، پوست خرد شده را با یک چاقوی تیز خنک کنید
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن میوه، پوست خرد شده را با یک چاقوی تیز خنک کنید
8. How much vacation do you get at your new job?
[ترجمه ترگمان]توی شغل جدیدت چقدر تعطیلی داری؟
[ترجمه گوگل]چقدر تعطیلات را در کار جدید خود به دست آورید؟
[ترجمه گوگل]چقدر تعطیلات را در کار جدید خود به دست آورید؟
9. This was the best room we could get at such short notice.
[ترجمه ترگمان]این بهترین اتاق بود که می شد به آن توجه کرد
[ترجمه گوگل]این بهترین اتاق بود که ما می توانستیم در چنین کوتاهی دریافت کنیم
[ترجمه گوگل]این بهترین اتاق بود که ما می توانستیم در چنین کوتاهی دریافت کنیم
10. It is no easy thing to get at the meaning of every idiom in English.
[ترجمه ترگمان]این کار آسانی نیست که بتوان معنی همه عبارات زبان انگلیسی را فهمید
[ترجمه گوگل]این چیزی نیست که آسان به معنای هر اصطلاح انگلیسی باشد
[ترجمه گوگل]این چیزی نیست که آسان به معنای هر اصطلاح انگلیسی باشد
11. The files are difficult for you to get at.
[ترجمه ترگمان]گرفتن این پرونده ها برای شما دشوار است
[ترجمه گوگل]فایل ها برای شما مشکل است
[ترجمه گوگل]فایل ها برای شما مشکل است
12. To qualify, candidates must get at least 10% of the votes cast.
[ترجمه ترگمان]برای واجد شرایط بودن، نامزدها باید حداقل ۱۰ درصد آرای ریخته شده را دریافت کنند
[ترجمه گوگل]برای واجد شرایط بودن، نامزدها باید حداقل 10 درصد از آرا را کسب کنند
[ترجمه گوگل]برای واجد شرایط بودن، نامزدها باید حداقل 10 درصد از آرا را کسب کنند
13. The gangsters couldn't get at the mayor.
[ترجمه ترگمان]گانگسترها نمی تونن برن پیش شهردار
[ترجمه گوگل]گانگسترها نمیتوانستند در شهردار بمانند
[ترجمه گوگل]گانگسترها نمیتوانستند در شهردار بمانند
14. I should like to get at some of the papers in that drawer.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد چند تا از روزنامه های آن کشو را بردارم
[ترجمه گوگل]من می خواهم در بعضی مقالات در این کشو قرار بگیرم
[ترجمه گوگل]من می خواهم در بعضی مقالات در این کشو قرار بگیرم
پیشنهاد کاربران
you are asking them what they mean usually because they have said something indirectly
دست یافتن ، رسیدن به .
اشاره کردن به ، به کنایه گفتن
اشاره کردن به ، به کنایه گفتن
reach, find
غیر مستقیم اشاره کردن
To access
To gain access to
To get to
To reach and touch
دسترسی پیدا کردن
انتقام گرفتن، تلافی کردن، انتقاد کردن
کلمات دیگر: