کلمه جو
صفحه اصلی

beaded


مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن

انگلیسی به فارسی

منجوق‌دار


beaded، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن


انگلیسی به انگلیسی

• adorned with beads; gathered in small drops (of liquid)
a beaded dress, cushion, or other object is decorated with beads.
if part of your body is beaded with sweat, it is covered in small drops of sweat.

جملات نمونه

1. a dress beaded with pearls
پیراهنی که مروارید به آن دوخته اند

2. The man's bald head was beaded with sweat.
[ترجمه ترگمان]سر تاس مرد با عرق منجوق دوزی شده بود
[ترجمه گوگل]سر طاس انسان با عرق خاردار شد

3. Her forehead was beaded with sweat.
[ترجمه ترگمان]عرق پیشانیش از عرق منجوق دوزی شده بود
[ترجمه گوگل]پیشانی او با عرق خاردار بود

4. The perspiration beaded his face.
[ترجمه ترگمان]عرق بر چهره اش نشسته بود
[ترجمه گوگل]چرت و پرت چهره اش را چسباند

5. The moisture beaded on the glass.
[ترجمه ترگمان]رطوبت به شیشه چسبیده بود
[ترجمه گوگل]رطوبت دانه بر روی شیشه

6. His face was beaded with sweat.
[ترجمه ترگمان]صورتش خیس عرق بود
[ترجمه گوگل]چهره او با عرق خاردار بود

7. The unique beaded cord is remarkable strong and won't snag or jam even round tight corners.
[ترجمه ترگمان]طناب نخاعی منحصر به فرد قابل توجه است و حتی در گوشه های تنگ هم محکم و یا مربا نمی گیرد
[ترجمه گوگل]بند ناف مهره دار منحصر به فرد قوی است و حتی گوشه های تنگ نزنید و حتی مرطوب نمی کند

8. She looked green; her forehead was beaded with sweat.
[ترجمه ترگمان]سبز به نظر می رسید؛ پیشانی اش با عرق منجوق دوزی شده بود
[ترجمه گوگل]او سبز شد پیشانی او با عرق بود

9. Sweat beaded on my brow, gathered under my arms, dampened the front of my singlet.
[ترجمه ترگمان]عرق روی پیشانیم جمع شد و زیر بغل من جمع شد
[ترجمه گوگل]عرق خم شده بر روی سینه من، جمع شده زیر بازوهایم، جلوی مانیتور من را خنثی کرد

10. Chief Joseph, wearing an embroidered cotton shirt and beaded sash.
[ترجمه ترگمان]رئیس جوزف که پیراهن نخی یراق دوزی شده و کمربند منجوق دوزی شده را پوشیده بود
[ترجمه گوگل]رئیس یوزف با پوشیدن پیراهن پنبه ای دوخته شده و مارپیچ خاردار

11. The design team creates beaded extravaganzas that are truly chic.
[ترجمه ترگمان]تیم طراحی extravaganzas beaded را ایجاد می کند که واقعا شیک هستند
[ترجمه گوگل]تیم طراحی فانتزی هایی را طراحی می کند که واقعا شیک هستند

12. Through the beaded curtain she could see the devoted gaze of the women in the front row.
[ترجمه ترگمان]از میان پرده منجوق دوزی اش نگاه خیره زنان را در ردیف اول می دید
[ترجمه گوگل]از طریق پرده ی مهره ای می توانست نگاه های متمایز زنان را در ردیف جلو ببیند

13. I stepped through the beaded curtain.
[ترجمه ترگمان]از پرده منجوق دوزی اش قدم بیرون گذاشتم
[ترجمه گوگل]من از طریق پرده ای از جنس پرده رفتم

14. And her hair . . . her hair was beaded with rubies.
[ترجمه ترگمان]و موهاش هم با یاقوت کبود شده بود
[ترجمه گوگل]و موهایش موهایش با روباه ها می شود

15. Her black straw hat, secured by a beaded hatpin, had seen its best days long ago.
[ترجمه ترگمان]کلاه حصیری سیاهش که با a منجوق دوزی شده بود، بهترین روزه ای قبل را دیده بود
[ترجمه گوگل]کلاه قورباغه سیاه آن، که توسط یک hatpin مهره ای محافظت شده بود، بهترین روزهای خود را پیش از این دیده بود

پیشنهاد کاربران

دانه ای، مهره مانند

( عرق و غیره ) خیس
( لباس و غیره ) سنگ دوزی شده
منجوق دوزی شده


کلمات دیگر: