کلمه جو
صفحه اصلی

disputed


ستیزه، چونوچرا، مشاجره، نزاع، جدال کردن، مباحثه کردن، انکارکردن

انگلیسی به انگلیسی

• controversial, under debate, challenged

جملات نمونه

1. the very truth of his statements is disputed by a number of people
شماری از مردم درستی اظهارات او را مورد تردید قرار داده اند.

2. The members of the town coucil disputed for hours about whether to build a new museum.
[ترجمه ترگمان]اعضای این شهر ساعت ها در مورد ساخت یک موزه جدید بحث کردند
[ترجمه گوگل]اعضای ساحلی شهر ساعت ها درباره اینکه آیا برای ساخت یک موزه جدید احضار شده اند، بحث کرد

3. We disputed with each other on various issues.
[ترجمه ترگمان]ما در مورد مسائل مختلف با هم اختلاف داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در مورد مسائل مختلف با یکدیگر اختلاف نظر داشتیم

4. Your bravery has never been disputed.
[ترجمه ترگمان] شجاعت تو هیچوقت مورد بحث نبوده
[ترجمه گوگل]شجاعت شما هرگز بحث نشده است

5. I disputed with him about it.
[ترجمه ترگمان]من در این مورد با او بحث کردم
[ترجمه گوگل]من در مورد آن با او اختلاف نظر داشتم

6. We disputed what to do.
[ترجمه ترگمان]ما در مورد آنچه که باید انجام دهیم، بحث کردیم
[ترجمه گوگل]ما به آنچه انجام می دهیم بحث کردیم

7. He toured some of the disputed territories now under UN control.
[ترجمه ترگمان]او اکنون در حال بازدید از برخی مناطق مورد مناقشه تحت کنترل سازمان ملل است
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر تحت کنترل سازمان ملل متحد از بعضی از مناطق تحت اختلاف بازدید کرده است

8. Some economists disputed whether consumer spending is as strong as the figures suggest.
[ترجمه ترگمان]برخی از اقتصاددانان بحث می کنند که آیا خرج مصرف کنندگان به همان اندازه که ارقام پیشنهاد می کنند قوی است یا خیر
[ترجمه گوگل]بعضی از اقتصاددانان در مورد اینکه آیا هزینه های مصرف کننده به همان اندازه که ارقام نشان می دهد، بحث برانگیز است یا خیر

9. The issue was hotly disputed in the committee.
[ترجمه ترگمان]این موضوع به شدت در این کمیته مورد مناقشه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این موضوع در کمیته بسیار بحث برانگیز بود

10. They disputed about the land for the economic and technological development zone.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد زمین برای منطقه توسعه اقتصادی و فن آوری بحث کردند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد زمین برای منطقه توسعه اقتصادی و تکنولوژی اختلاف نظر داشتند

11. The lawyer disputed the truth of the witness's statement.
[ترجمه ترگمان]وکیل حقیقت بیانیه شهادت را رد کرد
[ترجمه گوگل]وکیل حقیقت اظهارات شاهد را مورد بحث قرار داد

12. Nobody disputed that Davey was clever.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مخالفت نمی کرد که دیوی باهوش باشد
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی دانست که دوی باهوش است

13. The ownership of the land is disputed.
[ترجمه ترگمان]مالکیت زمین مورد مناقشه است
[ترجمه گوگل]مالکیت زمین متهم است

14. The land near the border is disputed ground.
[ترجمه ترگمان]زمین نزدیک مرز مورد اختلاف است
[ترجمه گوگل]زمین در نزدیکی مرز زمین متضاد است

15. What happened next is hotly disputed .
[ترجمه ترگمان]چیزی که بعد از این اتفاق افتاد is
[ترجمه گوگل]بعدا اتفاق افتاده است

پیشنهاد کاربران

مورد اختلاف بودن

مورد تردید بودن


کلمات دیگر: