1. the dog pawed at the doorknob
سگ به دستگیره ی در چنگول می زد.
2. I promised to repair the doorknob, but I had never got around to it.
[ترجمه Vafa] قول دادم دستگیره ی در را تعمیر کنم اما فرصت انجام دادنش را نداشتم
[ترجمه ترگمان]قول دادم دستگیره در را ترمیم کنم، اما هیچ وقت به آن فکر نکرده بودم
[ترجمه گوگل]من وعده دادم که Doorknob را تعمیر کنم، اما من تا به حال هرگز به آن رسیدم
3. I promised to repair the doorknob, but I had never got round to it.
[ترجمه ترگمان]قول دادم دستگیره در را ترمیم کنم، اما هیچ وقت به آن فکر نکرده بودم
[ترجمه گوگل]من وعده دادم که Doorknob را تعمیر کنم، اما من تا به حال هرگز به آن رفته بودم
4. He jiggled the doorknob noisily.
[ترجمه ترگمان]دستگیره در را با صدای بلند تکان داد
[ترجمه گوگل]او دست و پا زدن خال خال
5. I tried the doorknob and it turned.
[ترجمه ترگمان]دستگیره در را امتحان کردم
[ترجمه گوگل]من دستگیره را انجام دادم و تبدیل شد
6. Wasn't there a dark smear on the doorknob of the long room?
[ترجمه ترگمان]لکه سیاهی روی دستگیره اتاق طویل نبود؟
[ترجمه گوگل]آیا لکه ی تاریک در دستگیره ی اتاق طولانی وجود نداشت؟
7. There were paint smears visible on the doorknob.
[ترجمه ترگمان]لکه های رنگی روی دستگیره در دیده می شد
[ترجمه گوگل]اسم های رنگی روی دایره ناب وجود داشت
8. He was sitting fixed, chilled, when the doorknob turned.
[ترجمه ترگمان]وقتی دستگیره در چرخید، او بی حرکت نشسته بود
[ترجمه گوگل]وقتی دکورنوب تبدیل شد، نشسته شد و سرد شد
9. Doorknob: Sorry, you're much too big. Simply impassible.
[ترجمه ترگمان] ببخشید، تو خیلی بزرگی \" فقط \" impassible
[ترجمه گوگل]Doorknob: با عرض پوزش، خیلی زیاد هست به سادگی غیر قابل انکار است
10. I watch my gloved hand twisting the doorknob.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دست gloved را می بینم که دستگیره در را پیچ وتاب می دهد، نگاه می کنم
[ترجمه گوگل]دستم را بر روی دستم می گذارم و دستش را می شوم
11. He found the doorknob of his room smeared with blood and red stains on his bed.
[ترجمه ترگمان]دستگیره در اتاقش آغشته به خون و لکه های خون بود
[ترجمه گوگل]او دستگیره اتاق خود را با خون و لکه های قرمز بر روی تختش گرفت
12. This word that chamberlain gives doorknob Yuan Zongkui says to listen to everybody, one city person manages this in jest Matthew is persnickety, regard the joke of at one's leisure as this his word.
[ترجمه ترگمان]این کلمه که پیشکار به او می دهد، می گوید: گوش دادن به همه، یک نفر از اهالی شهر این کار را با شوخی و شوخی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]یوآن زونکوی می گوید: 'این یکی از افرادی که در این شهر زندگی می کنند، این را به عنوان یکی از اعضای خانواده مدیریت می کنند '
13. Happiness is being able to reach the doorknob.
[ترجمه ترگمان]شادی قادر به رسیدن به دستگیره در است
[ترجمه گوگل]شادی است که قادر به رسیدن به دستگیره
14. The dog pawed at the doorknob.
[ترجمه ترگمان]سگ به دستگیره در چنگ زد
[ترجمه گوگل]این سگ در دستگیره انجام می شود
15. Their colours are heightened, the doorknob, the knotholes in the wooden fence and similar details are rendered in almost caricatural simplicity.
[ترجمه ترگمان]رنگ های آن ها بالا است، دستگیره در، the ها در حصار چوبی و جزییات مشابهی تقریبا در سادگی caricatural ارائه می شوند
[ترجمه گوگل]رنگ آنها افزایش یافته است، دستگیره درب، knotholes در حصار چوبی و جزئیات مشابه در تقریبا simplicity caricatural ارائه شده است