کلمه جو
صفحه اصلی

pitfall


معنی : دام، تله، گودال سرپوشیده
معانی دیگر : خطر یا اشکال غیر منتظره، (چاله ای که برای گرفتار کردن شکار روی آن را پوشانده اند) تله، چال دام

انگلیسی به فارسی

دام، تله، گودال سرپوشیده


افتادن، دام، تله، گودال سرپوشیده


انگلیسی به انگلیسی

• concealed trap, snare; peril, risk, danger
the pitfalls of a particular activity or situation are the things that may go wrong or may cause problems later.

مترادف و متضاد

دام (اسم)
net, toil, ambush, trap, snare, pitfall, decoy, hook, noose, quicksand, grin, springe

تله (اسم)
trap, snare, pitfall, decoy, hook, snarl, noose, quicksand, fox trap

گودال سرپوشیده (اسم)
pitfall

hazard, trap


Synonyms: booby trap, catch, danger, deadfall, difficulty, downfall, drawback, entanglement, hook, mesh, mousetrap, peril, pit, quicksand, risk, setup, snag, snare, swindle, toil, web


Antonyms: advantage, blessing, good luck


جملات نمونه

1. Economy the poor man's mints; extravagancethe rich man's pitfall. Martin Tupper. Americaneconomist.
[ترجمه ترگمان]صرفه جویی آب نبات نعنایی مرد بی نوا، دام یک مرد ثروتمند مارتین Tupper Americaneconomist
[ترجمه گوگل]اقتصاد مردانه ضعیف مرد عصبانی شدن غول مردانه مارتین تپپر اقتصاددان آمریکایی

2. The wolf was caught in a pitfall.
[ترجمه محمد] گرگ در یک چاله گیر افتاده بود.
[ترجمه ترگمان]گرگ گرفتار گودال بزرگی شده بود
[ترجمه گوگل]گرگ در یک حادثه گرفتار شد

3. A further regular pitfall in framing questions is the double question.
[ترجمه ترگمان]یک دام منظم دیگر در مسایل کادربندی این سوال دوگانه است
[ترجمه گوگل]یک اشتباه ساده دیگر در زمینه سوالات، سوال دوگانه است

4. The easiest way to avoid this pitfall is to separate human conduct into behaviour and performance.
[ترجمه ترگمان]ساده ترین راه برای اجتناب از این دام، جداسازی رفتار انسانی در رفتار و عملکرد است
[ترجمه گوگل]ساده ترین راه برای جلوگیری از این حادثه این است که رفتار انسانی را به رفتار و عملکرد جدا سازد

5. This is a well-known pitfall in real life as well as in case studies.
[ترجمه ترگمان]این یک دام شناخته شده در زندگی واقعی و نیز مطالعات موردی است
[ترجمه گوگل]این حادثه شناخته شده در زندگی واقعی و همچنین در مطالعات موردی است

6. Apart from that one pitfall, surprise attacks are an excellent tactic and should be used whenever possible.
[ترجمه ترگمان]به غیر از آن یک دام، حملات غافلگیر کننده یک تاکتیک عالی هستند و باید هر زمان که ممکن است مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]به غیر از این حادثه، حملات شگفت انگیز یک تاکتیک عالی است و باید هر زمان که امکان داشت استفاده شود

7. Precise verbal statements and descriptions avoid this pitfall.
[ترجمه ترگمان]اظهارات و توصیفات شفاهی دقیق از این دام اجتناب می کنند
[ترجمه گوگل]اظهارات و توضیحات دقیق کلامی از این حادثه اجتناب ورزید

8. The most common pitfall in managing insulin-requiring diabetes is to respond to elevated blood glucose levels by increasing the dose of insulin.
[ترجمه ترگمان]شایع ترین دام در مدیریت انسولین نیازمند دیابت، واکنش به سطح گلوکز خون بالا با افزایش دوز انسولین است
[ترجمه گوگل]شایع ترین حادثه در مدیریت دیابت که نیاز به انسولین دارد، با افزایش دوز انسولین به میزان قند خون بالا پاسخ می دهد

9. The first pitfall to be avoided is functional decomposition, a problem that stems from a variety of behaviors.
[ترجمه ترگمان]اولین دام که باید از آن اجتناب شود، تجزیه کارکردی است، مشکلی که ناشی از انواع رفتارها می باشد
[ترجمه گوگل]اولین ضربه، که باید اجتناب شود، تجزیه عملکردی است، یک مشکل که ناشی از رفتارهای مختلف است

10. Only this way will you avoid the great pitfall: the film a la these.
[ترجمه ترگمان]تنها این راه از این دام بزرگ جلوگیری می کنید: فیلم به نام (la)
[ترجمه گوگل]فقط به این ترتیب شما از فیلم بزرگ این فیلم راضی خواهید شد

11. Amelanotic melanoma presents a unique diagnostic pitfall to plastic surgeon evaluating the skin lesion.
[ترجمه ترگمان]Amelanotic ملانوما یک دام تشخیصی منحصر به فرد را به جراح پلاستیک برای ارزیابی ضایعه پوست ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]ملانوما آملانوئیت یک معاینه تشخیصی منحصر به فرد را به جراح پلاستیک ارائه می دهد که در معرض آسیب پوست قرار می گیرد

12. A common pitfall that self-organizing teams face is the perception that self-organizing teams do not need any management.
[ترجمه ترگمان]یک دام عمومی که تیم های خود سازماندهی می کنند درک این است که تیم های خود سازماندهی به هیچ مدیریتی نیاز ندارند
[ترجمه گوگل]یک اشتباه رایج که تیم های خود سازماندهی می کنند این است که تیم های خود سازماندهی به مدیریت نیاز ندارند

13. So the pitfall never happens in Java.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این دام هرگز در جاوا رخ نمی دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین حوادث هرگز در جاوا اتفاق نمی افتد

14. The pitfall of working abroad is numerous.
[ترجمه ترگمان]دام کار در خارج زیاد است
[ترجمه گوگل]افت در اشتغال در خارج از کشور بسیار زیاد است

the pitfalls of ignorance

خطرات جهل و نادانی


پیشنهاد کاربران

نقطه ضعف

پیچیدگی، مشکل ( درواقع پیت فال خطا یا اشتباه نیست، بلکه شیوه های پیچیده ی محاسباتی است که می تواند افراد را در صورت عدم آگاهی از آنها دچار سردرگمی کند ) .

مشکل بالقوه - خطر بالقوه

pitfall
مشکل یا ی گیری که تو درس یا شغل یا . . . داریم

گرفتاری

یک مشکل یا سختی که میتونه اتفاق بیوفته مثلا در یک شغل خاص یا یک فعالیت

? What could be pitfall of not having bosses

چه مشکلات و سختی هایی میتونه در نبود مدیران اتفاق بیفته ؟

آسیب ها

Pit =چاله
Pitfall=چاله چوله

چالش


کلمات دیگر: