1. i had a premonition that something bad would happen
به دلم برات شده بود که اتفاق بدی روی خواهد داد.
2. falling leaves gave a premonition of winter
برگهای خزان از زمستان خبر می دادند.
3. Perhaps he had a premonition about what might happen in London.
[ترجمه بهروز مددی] شاید در مورد اینکه چه اتفاقی ممکن است در لندن بیافتد، دلشوره داشت.
[ترجمه ترگمان]شاید او پیش بینی کرده بود که در لندن چه اتفاقی ممکن است بیفتد
[ترجمه گوگل]شاید او در مورد چیزی که ممکن است در لندن اتفاق بیافتد
4. He had a premonition that he would never see her again.
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرده بود که دیگر هرگز او را نخواهد دید
[ترجمه گوگل]او پیشگویی کرده بود که هرگز او را نخواهد دید
5. When Anne didn't arrive, Paul had a premonition that she was in danger.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن نرسیده بود، پل پیش بینی کرده بود که او در خطر است
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن وارد نشد، پل پیش بینی کرد که او در معرض خطر است
6. As we approached the house, I had a premonition that something terrible had happened.
[ترجمه ترگمان]وقتی به خانه نزدیک شدیم، اخطار کرده بودم که اتفاق بدی افتاده است
[ترجمه گوگل]همانطور که ما به خانه نزدیک شدیم، پیشقدم بودم که چیزی بدی اتفاق افتاده بود
7. I bet £10 on a horse called Premonition.
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که ۱۰ پوند روی یک اسب به اسم premonition گذاشته شده باشد
[ترجمه گوگل]من 10 پوند را بر روی یک اسب به نام موعظه می گذارم
8. The day before her accident, she had a premonition of danger.
[ترجمه ترگمان]روز قبل از تصادف، او یک اخطار به خطر انداخته بود
[ترجمه گوگل]روز قبل از حادثه او، پیشگویی از خطر بود
9. He had an unshakable premonition that he would die.
[ترجمه ترگمان]پیش خود پیش بینی کرده بود که او خواهد مرد
[ترجمه گوگل]او یک پیشگویی محکم بود که او می میرد
10. I wonder if she had a premonition of her own fate.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم آیا او به سرنوشت خود پی برده بود یا نه
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که آیا او سرنوشت خود را پیشگویی کرده است
11. Even then I had a premonition of danger, of menace.
[ترجمه ترگمان]حتی اون موقع هم یه اخطار به خطر انداختم که تهدید به تهدید به شم
[ترجمه گوگل]حتی پس از آن من پیش بینی خطر، از تهدید
12. It was illogical, but she had a premonition that Officer Hassan's instinct would prove correct.
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی بود، اما پیش بینی کرده بود که غریزه افسر حسن درست است
[ترجمه گوگل]این غیر منطقی بود، اما او پیشگویی کرده بود که غریزه افسران حسن ثابت می شود
13. She had a premonition that she was going to die, and she did so peacefully.
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرده بود که او خواهد مرد و این کار را با آرامش انجام داد
[ترجمه گوگل]او تا به حال پیش بینی که او می خواهد به مرگ، و او به طرز صلح آمیز بود
14. Pinza started 5-1 joint favourite with Premonition, who had won at Epsom and York earlier in the season.
[ترجمه ترگمان]Pinza ۵ - ۱ مورد علاقه مشترک خود را با premonition آغاز کرد که قبلا در اوایل این فصل در Epsom و یورک به دست آورده بود
[ترجمه گوگل]پینزا 5-1 پیروزی مشترک را با Premonition آغاز کرد، که پیشتر در فصل قبل در Epsom و York پیروز شده بود
15. They commemorated that earlier tragedy with a premonition that it might happen again.
[ترجمه ترگمان]آن ها این تراژدی را با یک اخطار قبلی که ممکن است دوباره تکرار شود را گرامی داشتند
[ترجمه گوگل]آنها این فاجعه زودگذر را با پیشداوری که ممکن است دوباره اتفاق بیافتد، جشن گرفتند