کلمه جو
صفحه اصلی

axiomatic


معنی : بدیهی، حاوی پند یا گفته های اخلاقی
معانی دیگر : راستین واژه ای، اندیش پایه ای، بنداشتی، ورجاوندی، بنشتی

انگلیسی به فارسی

بدیهی، حاوی پند یا گفته‌های اخلاقی


معنی دار، بدیهی، حاوی پند یا گفته های اخلاقی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: axiomatically (adv.)
(1) تعریف: of, relating to, or resembling an axiom; unquestionably true; self-evident.

- The value of time is axiomatic.
[ترجمه ترگمان] ارزش زمان امری بدیهی است
[ترجمه گوگل] ارزش زمان عاملی است

(2) تعریف: of or relating to an aphorism; aphoristic.

• self-evident, certain, unquestioned
something that is axiomatic is obviously true; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بدیهی
[ریاضیات] اصولی، اصل موضوعی

مترادف و متضاد

بدیهی (صفت)
obvious, evident, natural, axiomatic, trivial, inevitable, immediate, matter-of-course, self-evident, self-explaining, self-explanatory, truistic

حاوی پند یا گفته های اخلاقی (صفت)
axiomatic

understood; aphoristic


Synonyms: absolute, accepted, aphoristic, apothegmatic, assumed, certain, fundamental, given, indubitable, manifest, obvious, presupposed,proverbial, self-evident, unquestioned


Antonyms: misunderstood, questionable, uncertain


جملات نمونه

1. it is axiomatic that the whole is bigger than each of its parts
بدیهی است که کل از هر یک از اجزای خود بزرگتر است.

2. It is axiomatic that a whole is greater than any of its parts.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که یک کل بیش از هر یک از قسمت های آن است
[ترجمه گوگل]مهم این است که یک کل بیشتر از هر بخش باشد

3. It seems axiomatic that everyone would benefit from a better scientific education.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که همه از آموزش علمی بهتر بهره مند خواهند شد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که همه از یک آموزش علمی بهتر بهره مند شوند

4. It is an axiomatic fact that governments rise and fall on the state of the economy.
[ترجمه ترگمان]این یک حقیقت بدیهی است که دولت ها در حال افزایش و سقوط در وضعیت اقتصادی هستند
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت محوری است که دولت ها بر اقتصاد کشور ظهور و سقوط می کنند

5. It is axiomatic that life is not always easy.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که زندگی همیشه آسان نیست
[ترجمه گوگل]مهم این است که زندگی همیشه آسان نیست

6. This law has been axiomatic in the evolution of the sciences.
[ترجمه ترگمان]این قانون در تکامل علوم امری بدیهی و بدیهی بوده است
[ترجمه گوگل]این قانون در تکامل علوم حاکم بوده است

7. Uncaused motion was nonsense for Aristotle and axiomatic for Newton.
[ترجمه ترگمان]حرکت uncaused برای ارسطو و بدیهی برای نیوتن احمقانه بود
[ترجمه گوگل]حرکت ناخواسته برای ارسطو بی معنی بود و برای نیوتن عاملی است

8. This is axiomatic, for how else is balance maintained over the millennia?
[ترجمه ترگمان]این بدیهی است، چه چیز دیگری در طول هزاران سال حفظ می شود؟
[ترجمه گوگل]این موضوع بسیار مهم است، زیرا چگونگی تعادل حفظ شده در طول هزاران سال است

9. It is axiomatic that all the sites that are infected should be treated if there is to be any hope of cure.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که اگر هر گونه امیدی برای درمان وجود داشته باشد، تمام سایت هایی که آلوده شده اند باید درمان شوند
[ترجمه گوگل]مهم است که تمام سایت هایی که آلوده شده اند باید درمان شوند، اگر امید به درمان وجود داشته باشد

10. Social scientists take it as axiomatic that our dally lives are not entirely fortuitous.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان علوم اجتماعی این موضوع را بدیهی تلقی می کنند که زندگی dally به طور کامل اتفاقی نیست
[ترجمه گوگل]دانشمندان علوم اجتماعی آن را عقلانی می دانند که زندگی ما به طور کامل اتفاقی نیست

11. To them, it was axiomatic that prices and interest rates should be kept down to further their objective of cheap electricity.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها بدیهی بود که قیمت ها و نرخ بهره را باید برای رسیدن به هدف خود از برق ارزان حفظ کرد
[ترجمه گوگل]برای آنها اهمیت داشت که قیمت ها و نرخ های بهره بایستی به هدف خود برای ارزان کردن برق افزوده شود

12. Equilibrium is the product of an axiomatic system.
[ترجمه ترگمان]تعادل، محصول یک سیستم axiomatic است
[ترجمه گوگل]تعادل محصول یک سیستم عاملی است

13. The paper presents a model of the axiomatic system the particle geometry in the ordinary space.
[ترجمه ترگمان]این مقاله مدلی از سیستم اصلی هندسه ذره ای را در فضای معمولی ارائه می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله مدلی از سیستم عاملی هندسه ذرات را در فضای معمولی ارائه می دهد

14. What specifies, I repeat, the axiomatic statement that the signifier cannot signify itself, will have the consequence of specifying something which, as such, would not be in the Universe of discourse.
[ترجمه ترگمان]من تکرار می کنم: چیزی که مشخص می شود، من تکرار می کنم که دال نمی تواند خود را نشان دهد، این نتیجه را خواهد داشت که چیزی را مشخص کند که، به عنوان مثال، در جهان گفتمان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]چیزی که من تکرار می کنم، بیانیه ای است که معنی دهنده نمی تواند خود را ثابت کند، نتیجۀ تعریف چیزی است که به طور غیرمستقیم در گفتمان جهانی نخواهد بود

It is axiomatic that the whole is bigger than each of its parts.

بدیهی است که کل از هر یک از اجزای خود بزرگتر است.


پیشنهاد کاربران

- مسلم، قطعی
- واضح و روشن

axiomatic theory
تئوری اصل موضوعی


کلمات دیگر: