1. When Violet accidentally stepped on the nail, she uttered a sharp cry of pain.
وقتی "ویولت" پایش را روی میخ گذاشت، از شدت درد جیغ بلندی کشید
2. Seth was surprised when he was told that he had uttered Joan's name in his sleep.
وقتی به "ست" گفتند که اسم "جوان" را در خواب بر زبان آورده است، متعجب شد
3. When Mr. Fuller saw that his house had not been damaged in the fire, he uttered a sigh of relief.
وقتی آقای "فولر" دید خانه اش در آتش سوزی خسارت ندیده است، نفس راحتی کشید
4. his impassive face did not betray his anguish
چهره ی آرام او درد و حرمان او را بروز نمی داد.
5. they tempted him with money to betray his country
با پول او را تطمیع کردند که به میهن خود خیانت کند.
6. Trust thyself only, and another shall not betray thee.
[ترجمه ترگمان]فقط به خودت اعتماد کن و یکی دیگر به تو خیانت نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]فقط خودت را تکرار کنی و دیگران تو را خیانت نمی کنند
7. Fake friends never betray in front of you. They always do it behind you.
[ترجمه ترگمان]دوستای جعلی هیچوقت جلوی تو خیانت نمی کنن اونا همیشه پشت سر تو اینکارو میکنن
[ترجمه گوگل]دوستان جعلی هرگز در مقابل شما خیانت نمی کنند آنها همیشه این کار را پشت سر شما انجام می دهند
8. When I tell someone I will not betray his confidence I keep my word.
[ترجمه ترگمان]وقتی به کسی می گویم که به اعتماد او خیانت نخواهم کرد، قول می دهم
[ترجمه گوگل]وقتی به کسی می گویم که اعتماد به نفس او را تحقیر نخواهم کرد، کلمه ی من را حفظ خواهم کرد
9. He promised never to betray the organization.
[ترجمه ترگمان]اون قول داده که هیچوقت به سازمان خیانت نکنه
[ترجمه گوگل]او قول داد هرگز سازمان را تحقیر ننماید
10. He was offered money to betray his colleagues.
[ترجمه ترگمان]اون به همکارانش پول داده بود تا به همکارانش خیانت کند
[ترجمه گوگل]برای پول دادن به همکارانش پولش را ارائه داد
11. I tried not to betray my ignorance.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم به نادانی خودم خیانت نکنم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم که خیانت به من را نادیده بگیرم
12. She will not betray your trust .
[ترجمه ترگمان]اون به اعتماد تو خیانت نمیکنه
[ترجمه گوگل]او اعتماد شما را تحقیر نخواهد کرد
13. I would never betray a confidence .
[ترجمه Amir jcat] هرگز به یک اعتماد، خیانت نخواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من هرگز به کسی اعتماد نمی کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز اعتماد به نفس را تحقیر نخواهم کرد
14. Their betray disorganized the party.
[ترجمه ترگمان]خیانت آن ها در مهمانی پراکنده بود
[ترجمه گوگل]خیانت آنها حزب را نادیده گرفت
15. What kind of man would betray his own sister to the police?
[ترجمه Erfa] اخه چه جور آدمی میتونه خواهر خودشو به پلیس لو بده؟!
[ترجمه ترگمان]کدوم مردی به خواهرش خیانت می کنه؟
[ترجمه گوگل]چه مردی خواهر خود را به پلیس خیانت می کند؟
16. They offered me money if I would betray my associates.
[ترجمه ترگمان]اونا بهم پول دادن که به associates خیانت کنم
[ترجمه گوگل]اگر من همکارانم را خیانت کنم، پول خود را به من دادند
17. I have never known her to betray a confidence .
[ترجمه ترگمان]من هرگز او را ندیده ام که به کسی اعتماد کند
[ترجمه گوگل]من هرگز او را شناخته ام که به اعتماد به نفس خیانت می کند
18. His remarks betray an utter contempt for the truth .
[ترجمه ترگمان]اظهارات او نسبت به حقیقت حقیر و حقیر جلوه می کرد
[ترجمه گوگل]سخنان او تحقیر کامل برای حقیقت را خیانت می کند
19. We betray the ideals of our country when we support capital punishment.
[ترجمه ترگمان]وقتی که ما از مجازات اعدام حمایت می کنیم، آرمان های کشور خود را فاش می کنیم
[ترجمه گوگل]وقتی ما از مجازات مرگ حمایت می کنیم، ایده های کشورمان را خیانت می کنیم