1. his claims are all rubbish
ادعاهای او همه پوچ هستند.
2. That book is a load of rubbish.
[ترجمه محمود] این کتاب یه مشت چرندیات است.
[ترجمه ترگمان]این کتاب پر از زباله است
[ترجمه گوگل]این کتاب یک بار از زباله است
3. The street is alive with rubbish.
[ترجمه mehdi] خیابان سر شار از زباله است
[ترجمه ترگمان]خیابان ها پر از زباله است
[ترجمه گوگل]خیابان با زباله زنده است
4. The dustmen haven't collected the rubbish yet.
[ترجمه محمود] کارگران شهرداری هنوز زباله ها را نبرده اند.
[ترجمه ترگمان]The هنوز آشغال ها را جمع نکرده اند
[ترجمه گوگل]گردانندگان زباله را هنوز جمع نکرده اند
5. Some people just dump their rubbish in the river.
[ترجمه ترگمان]بعضی ها فقط rubbish رو توی رودخونه ول میکنن
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم فقط زباله های خود را در رودخانه می اندازند
6. Please cart off the mountains of rubbish.
[ترجمه ترگمان]لطفا گاری را از کوه پر کنید
[ترجمه گوگل]لطفا از کوه های زباله خارج شوید
7. The men came to remove the rubbish from the backyard.
[ترجمه ترگمان]مردها می آمدند و آشغال ها را از حیاط پشتی جدا می کردند
[ترجمه گوگل]مردان برای حذف زباله از حیاط خلوت آمدند
8. I had this sudden impulse to shout out "Rubbish!" in the middle of her speech.
[ترجمه ترگمان]ناگهان این هوس ناگهانی را کردم که فریاد بزنم: چرند نگو! اونم وسط سخنرانی - ش …
[ترجمه گوگل]من این انگیزه ناگهانی را به فریاد زدن 'آشغال' داده بودم در وسط سخنرانی او
9. They throw rubbish into rivers, too.
[ترجمه ترگمان] اونا هم آشغال ها رو هم پرت کردن تو رودخونه
[ترجمه گوگل]آنها همچنین به رودخانه ها زباله ها می رسانند
10. They dug a pit to bury the rubbish.
[ترجمه ترگمان]گودالی کندند که the را دفن کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک گودال را برای دفن زباله حفاری کردند
11. The disposal of rubbish is always a problem.
[ترجمه ترگمان]دفع زباله همیشه یک مشکل است
[ترجمه گوگل]دفع زباله همیشه مشکل است
12. Rubbish was piled everywhere - it was disgusting.
[ترجمه ترگمان]همه جا پر شده بود - به هم ریخته بود
[ترجمه گوگل]زباله در همه جا انباشته شده بود - آن انزجار بود
13. The most direct financial incentive to prevent rubbish is to charge people by the amount of rubbish they put out.
[ترجمه ترگمان]اصلی ترین محرک مالی برای جلوگیری از زباله ها این است که مردم را با مقدار زباله که از بین می برند، شارژ کند
[ترجمه گوگل]مستقیم ترین انگیزه مالی برای جلوگیری از زباله این است که مردم را با مقدار زباله ای که آنها خرج کرده اند بپردازند
14. I've got so much rubbish on my desk it's unbelievable.
[ترجمه ترگمان]کلی چرت و پرت پشت میزم دارم باور نکردنیه
[ترجمه گوگل]من روی میزم بسیار زباله دارم باور نکردنی هست