کلمه جو
صفحه اصلی

head of state

انگلیسی به انگلیسی

• leader of a nation (president, dictator, prime minister, etc.)
a head of state is the leader of a country, for example a president, king, or queen.

جملات نمونه

1. He will remain head of state during the period of transition to democracy.
[ترجمه ترگمان]او در طول دوره انتقال به دموکراسی به عنوان رئیس دولت باقی خواهد ماند
[ترجمه گوگل]او در طول دوره انتقال به دموکراسی، رئیس دولت خواهد شد

2. He will remain head of state during the transition to democracy.
[ترجمه ترگمان]او در طول انتقال به دموکراسی به عنوان رئیس دولت باقی خواهد ماند
[ترجمه گوگل]وی در جریان گذار به دموکراسی رئیس دولت باقی خواهد ماند

3. The head of state addressed the nation over the radio.
[ترجمه ترگمان]رئیس دولت، ملت را از طریق رادیو مخاطب قرار داد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور کشور را به رادیو دعوت کرد

4. The head of state was deposed by the army.
[ترجمه ترگمان]رئیس دولت توسط ارتش عزل شد
[ترجمه گوگل]رئیس دولت توسط ارتش منهدم شد

5. The new head of state should be chosen by an 87 member representative council.
[ترجمه ترگمان]رئیس جدید دولت باید توسط شورای نمایندگی ۸۷ نفره انتخاب شود
[ترجمه گوگل]رئیس جدید دولت باید توسط شورای نمایندگی 87 عضو انتخاب شود

6. Gen. Khan Aqa, deputy head of state security, was killed by a car bomb in Kabul on Nov.
[ترجمه ترگمان]در ماه نوامبر، ژنرال خان آقا، معاون امنیت ایالتی، در اثر انفجار یک اتومبیل بمب گذاری شده در کابل کشته شد
[ترجمه گوگل]ژنرال خان آقا، معاون امنیت ملی، در ماه نوامبر با یک بمب خودرو در کابل کشته شد

7. In practice he acts as a formal head of state.
[ترجمه ترگمان]در عمل او به عنوان رئیس رسمی دولت عمل می کند
[ترجمه گوگل]در عمل او به عنوان یک رئیس رسمی دولت عمل می کند

8. The President is both head of state and head of government and appoints a Cabinet.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور هر دو رئیس دولت و رئیس دولت است و کابینه را منصوب می کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور هر دو رئیس دولت و رئیس دولت است و یک کابینه را تعیین می کند

9. Since December 198President Havel as head of state had visited 23 countries and had officially received 140 foreign guests.
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۸، رئیس جمهور havel به عنوان رئیس دولت از ۲۳ کشور بازدید کرده و به طور رسمی ۱۴۰ مهمان خارجی دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]از دسامبر 1982، رئیس جمهور هاول به عنوان رئیس جمهور از 23 کشور بازدید کرد و به طور رسمی 140 مهمان خارجی دریافت کرد

10. The Head of State commuted the sentences to 15 years'imprisonment.
[ترجمه ترگمان]رئیس دولت این حکم را به ۱۵ سال حبس کاهش داد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور این احکام را به 15 سال زندان محکوم کرد

11. The party chairman is also head of state.
[ترجمه ترگمان]رئیس حزب نیز رئیس دولت است
[ترجمه گوگل]رئیس حزب نیز رئیس دولت است

12. Under the current system the President was both head of state and head of government.
[ترجمه ترگمان]در سیستم کنونی، رئیس جمهور هم رئیس دولت و هم رئیس دولت بود
[ترجمه گوگل]در جریان سیستم، رییس جمهور هر دو رئیس دولت و رئیس دولت بود

13. The General has been Head of State since he seized power in 198
[ترجمه ترگمان]ژنرال از زمانی که قدرت را در ۱۹۸ مورد گرفت، رئیس دولت بوده است
[ترجمه گوگل]ژنرال ریاست دولت را از زمانی که قدرت را در سال 1983 به دست گرفت، رد کرد

14. Non-Communist becomes acting head of state Krenz quits as unrest fears grow.
[ترجمه ترگمان]عدم پیوستن غیر کمونیست به عنوان رئیس موقت کشور به دلیل ترس از رشد، کناره گیری می کند
[ترجمه گوگل]غیر کمانمیستی می شود به عنوان رئیس جمهور دولت کرانز ترک، به عنوان ترس ناآرامی رشد می کند

پیشنهاد کاربران

رهبر کشور ، رئیس دولت یا رئیس جمهور کشور


کلمات دیگر: