کلمه جو
صفحه اصلی

crackdown


معنی : سخت گیری، تادیب
معانی دیگر : (تنبیه یا سرکوبی) شدت عمل، سختگیری بیشتر، پیگیری و گوشمالی شدیدتر، (تنبیه یا سرکوبی را) شدیدتر کردن، (بیشتر) سختگیری کردن، (سخت تر) گوشمالی دادن، سختگیری بیشتری کردن، (بیشتر) تحت فشار گذاشتن

انگلیسی به فارسی

(تنبیه یا سرکوبی) شدت عمل، سختگیری بیشتر، پیگیری و گوشمالی شدیدتر


سرکوب، سخت گیری، تادیب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an increase in the severity with which rules, laws, or the like are enforced, esp. to combat abuses or rectify a problem.

- a crackdown on drug smuggling
[ترجمه ترگمان] سختگیری نسبت به قاچاق مواد مخدر
[ترجمه گوگل] سرکوب قاچاق مواد مخدر

• sudden punitive or disciplinary action
a crackdown is strong official action taken to punish people who break laws.
take severe measures

مترادف و متضاد

سخت گیری (اسم)
austerity, rigor, severity, astringency, crackdown, rigidity, stringency

تادیب (اسم)
correction, discipline, crackdown, punishment

restraint


Synonyms: clampdown, crush, end, repression, stop, strike, suppression


جملات نمونه

1. a crackdown on criminals
گوشمالی شدیدتر بزهکاران

2. The government has ordered a crackdown on truancy.
[ترجمه ترگمان]دولت دستور سختگیری در مورد فرار از فرار را داده است
[ترجمه گوگل]دولت دستور داده است که سرکوب خلع سلاح انجام شود

3. The crime crackdown is an attempt to divert attention from social problems.
[ترجمه ترگمان]سرکوب جرم تلاشی برای منحرف کردن توجه از مشکلات اجتماعی است
[ترجمه گوگل]سرکوب جرایم تلاش برای جلب توجه از مشکلات اجتماعی است

4. The police crackdown on speeders achieved its purpose.
[ترجمه ترگمان]سختگیری پلیس به speeders به هدف خود دست یافته است
[ترجمه گوگل]سرکوب پلیس روی speeders هدف خود را به دست آورد

5. They're having a crackdown on private phone calls from the office.
[ترجمه ترگمان]آن ها مشغول سخت گیری در تماس های تلفنی خصوصی از این اداره هستند
[ترجمه گوگل]آنها سرکوب تماس های تلفنی خصوصی از دفتر هستند

6. Get out and stay out. New crackdown on squatters.
[ترجمه ترگمان]برو بیرون و بیرون بمان سختگیری های تازه ای در مورد تصرف کنندگان زمین
[ترجمه گوگل]بیرون بیایید و بمانید سرکوب جدید در squatters

7. Police call for crackdown on young thugs.
[ترجمه ترگمان]پلیس خواستار سختگیری در مورد اراذل و اوباش جوان شد
[ترجمه گوگل]پلیس خواستار سرکوب مخالفان جوان است

8. But more unusual was her crackdown on heavy drinking among employees-also a largely male activity and a national plague.
[ترجمه ترگمان]اما واکنش او به نوشیدن مشروبات الکلی سنگین در بین کارکنان بود - همچنین یک فعالیت مردانه بیشتر و یک بلای ملی
[ترجمه گوگل]اما بیشتر غیر معمول سرکوب او در مورد نوشیدن سنگین در میان کارکنان بود، همچنین عمدتا فعالیت مردانه و طاعون ملی بود

9. His crackdown on asylum seekers and his humiliating voucher system are reprehensible.
[ترجمه ترگمان]سختگیری او به پناهجویان و سیستم voucher humiliating قابل سرزنش است
[ترجمه گوگل]سرکوب او در مورد پناهجویان و سیستم کوپن تحقیر آمیز او قابل تحمل است

10. However, many in the industry say the crackdown has driven even more jobs overseas.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از افراد در این صنعت می گویند که این سرکوب حتی مشاغل بیشتری در خارج از کشور ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری در صنعت می گویند که سرکوب کارهای بیشتری را در خارج از کشور انجام داده است

11. He has also ordered a crackdown on parking offences.
[ترجمه ترگمان]او همچنین دستور یورش به تخلفات پارکینگ را صادر کرده است
[ترجمه گوگل]او همچنین دستور داد که سرکوب جرایم پارکینگ انجام شود

12. On Nov. 18 in a crackdown on corruption the government banned the heads of state structures from commercial activities.
[ترجمه ترگمان]در روز ۱۸ نوامبر، دولت در یک سرکوب علیه فساد، روسای سازمان های دولتی را از فعالیت های تجاری منع کرد
[ترجمه گوگل]در روز 18 نوامبر در سرکوب فساد دولت سران ساختارهای دولتی را از فعالیت های تجاری ممنوع کرد

13. Crackdown law also undermines the basic fairness and credibility of justice.
[ترجمه ترگمان]این قانون همچنین عدالت و اعتبار اساسی عدالت را تضعیف می کند
[ترجمه گوگل]قانون قصور نیز عدالت اساسی و اعتبار عدالت را تضعیف می کند

14. 000 motorists were stopped for speeding in the police crackdown.
[ترجمه ترگمان]به دلیل سرعت گرفتن در عملیات سختگیرانه پلیس، حدود ۱،۰۰۰ خودرو متوقف شدند
[ترجمه گوگل]هزار راننده برای سرعت بخشیدن به سرکوب پلیس متوقف شد

15. The council has announced its intention to crack down on parking offences.
[ترجمه ترگمان]این شورا قصد خود مبنی بر ترک سیگار را اعلام کرده است
[ترجمه گوگل]این شورا قصد خود برای جلوگیری از تخلفات پارکینگ را اعلام کرده است

16. The government is determined to crack down on terrorism.
[ترجمه ترگمان]دولت مصمم است تا با تروریسم مبارزه کند
[ترجمه گوگل]دولت مصمم است که تروریست ها را ترور کند

17. He said the security forces would continue to crack down hard on the protestors.
[ترجمه ترگمان]او گفت که نیروهای امنیتی به سرکوب معترضان ادامه خواهند داد
[ترجمه گوگل]وی گفت که نیروهای امنیتی همچنان به اعتراضات خود ادامه می دهند

18. Officers will crack down on lunatic motorists who speed or drive too close to the car in front.
[ترجمه ترگمان]افسران به رانندگان lunatic که سرعت یا رانندگی زیادی دارند، برخورد خواهند کرد
[ترجمه گوگل]افسران به رانندگان دیوانه وار رنج می کشند که سرعت و یا رانندگی بیش از حد نزدیک به ماشین در جلو

19. The police are really beginning to crack down on drivers who park their cars just where they like.
[ترجمه ترگمان]پلیس واقعا شروع به ترک رانندگانی کرد که ماشین هایی را که دوست دارند پارک می کنند
[ترجمه گوگل]پلیس واقعا شروع به برانگیختن رانندگان می کند که اتومبیل ها را فقط در جایی که دوست دارند پارک می کنند

20. The House voted today to crack down on banks that launder drug money.
[ترجمه ترگمان]مجلس امروز به کاهش بانک هایی که پول مواد مخدر را پولشویی می کنند رای دادند
[ترجمه گوگل]مجلس امروز به ریاست بانک هایی که پول مواد مخدر را شسته اند، رایزنی کردند

21. The police decided to crack down on drug addicts.
[ترجمه ترگمان]پلیس تصمیم گرفت تا معتاد به مواد مخدر شود
[ترجمه گوگل]پلیس تصمیم گرفت تا معتادان مواد مخدر را متوقف کند

22. Police have launched a campaign to crack down on drug dealers.
[ترجمه ترگمان]پلیس کمپینی برای مقابله با قاچاق مواد مخدر راه اندازی کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس برای مبارزه با فروشندگان مواد مخدر برنامه ریزی کرده است

23. The government's response to mounting criticism was to crack down on the principal advocates of reform.
[ترجمه ترگمان]واکنش دولت به افزایش انتقادات، مخالفت با حامیان اصلی اصلاحات بود
[ترجمه گوگل]واکنش دولت به نقض تعارض این بود که طرفداران اصلی اصلاحات را متوقف کند

24. Quinn pleaded that Daley crack down harder, that the police open up.
[ترجمه ترگمان]کویین اظهار کرد که دلی شدیدتر ترک می کند و پلیس آن را باز می کند
[ترجمه گوگل]کوین می خواست که دالی را سخت تر کند، پلیس باز می شود

25. The Athletics Federation plans to crack down on drug and steroid abuse by athletes.
[ترجمه ترگمان]فدراسیون ورزش قصد دارد تا بر روی سو مصرف دارو و استرویید از سوی ورزش کاران مبارزه کند
[ترجمه گوگل]فدراسیون دو و میدانی قصد دارد تا با استفاده از ورزشکاران، سوء استفاده از دارو و استروئید را متوقف کند

26. The authorities have been reluctant to crack down on pachinko for other reasons as well.
[ترجمه ترگمان]مقامات به دلایل دیگری نیز تمایلی به سختگیری نسبت به pachinko نداشته اند
[ترجمه گوگل]مقامات از تمایلات دیگری نیز به دلایل دیگری نیز برای پچینکو استفاده کرده اند

27. City authorities were quick to crack down on the rioters.
[ترجمه ترگمان]مقامات شهر به سرعت به شورشیان حمله کردند
[ترجمه گوگل]مقامات شهر سریع به سرکوب آشوبگران ادامه دادند

28. We have to crack down on software pirates.
[ترجمه ترگمان]ما باید به خاطر دزدان دریایی کار کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید دزدان دریایی نرم افزار را سرکوب کنیم

29. It is too late to crack down on the oligarchs or seize their ill-gotten gains.
[ترجمه ترگمان]خیلی دیر است که با the برخورد کنیم و یا دستاوردهای ill را بگیریم
[ترجمه گوگل]خیلی دیر شده است که الیگارشی را به قتل برسانیم یا دستاوردهای بد بد را بگیریم

a crackdown on criminals

گوشمالی شدیدتر بزهکاران


the police cracked down on smugglers.

پلیس قاچاقچیان را زیر فشار بیشتری گذاشت.


اصطلاحات

crack down

(تنبیه یا سرکوبی را) شدیدتر کردن، (بیشتر) سخت‌گیری کردن، (سخت‌تر) گوشمالی دادن


پیشنهاد کاربران

تشدیداقذامات

اقدام شدید در مقابل یک رفتار غیر قانونی یا غلط.

همچنین crackdown که به صورت عبارت crackdown ( crack down ) on/against استفاده می شود و بر اساس دیکشنری آریان پوربه معنی:

- شدت عمل، سختگیری بیشتر
- ( تنبیه یا سرکوبی را ) شدیدتر کردن، ( بیشتر ) سختگیری کردن

برخورد شدیدتر کردن
The government is determined to crack down on terrorism.
دولت برای برخورد جدی تر با تروریسم مصمم است

برخورد شدید
برخورد سختگیرانه

سرکوب

هشدار دادن

تهاحم

ترک کردن یک عادت که قبلا بوده

an adrenaline rush helps you to crack down a task.
آردنالین بهتون کمک میکنه تا یک کار رو کامل به پایان برسونین ( تیکه پاره کنین! )

شدت عمل به خرج دادن/نشان دادن ( در قبال کسی، چیزی یا موضوعی )
سخت گرفتن ( نسبت به موضوعی )

سخت گیری بیشتر
شدت عمل بیشتر

سرکوب کردنSeveral countries have accused the
military's violently of cracking down on protesters

سخت گیری بیشتری کردن
تحت فشار بیشتری گذاشتن
Crackdown اسم


کلمات دیگر: