1. dog excrement
گه سگ
2. pigs like to wallow in their own excrement
خوک ها دوست دارند که در کثافت خود غلت بزنند.
3. the floor of the jail was covered in human excrement
کف زندان از مدفوع انسان پوشیده شده بود.
4. In my bed is a faint smell of excrement.
[ترجمه بهروز مددی] رختخوابم یک کمی بوی نجاست می داد.
[ترجمه ترگمان]در بس تر من بوی ضعیف مدفوع است
[ترجمه گوگل]در رختخواب من یک بوی ضعف مدفوع است
5. It smelled of damp mold and rat excrement.
[ترجمه ترگمان]بوی کپک و فضله موش می داد
[ترجمه گوگل]آن از قالب رطوبت و معده ریخته شد
6. The cage smelled of excrement.
[ترجمه بهروز مددی] تمام قفس بوی فضله میداد.
[ترجمه ترگمان]قفس بوی مدفوع می داد
[ترجمه گوگل]قفس بوی گلبول های سفید است
7. No one likes streets covered in dog excrement, or being bowled over by a powerful dog pulling on its leash.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس خیابان های پوشیده از مدفوع سگ را دوست ندارد و یا توسط یک سگ قدرتمند که افسار خود را می کشد، پرتاب می شود
[ترجمه گوگل]هیچ کس خیابان هایی را که در مجاورت سگ قرار گرفته اند را دوست ندارد و یا توسط یک سگ قدرتمند کشیدن بر روی تیغه ی خود می کشد
8. The odor of excrement that is overpowering on certain tiers.
[ترجمه ترگمان]بوی مدفوع که در ردیف های ویژه ای غیرقابل تحمل است
[ترجمه گوگل]بوی مدفوع که بر روی سطوح خاص غلبه می کند
9. And the smell of excrement, used as fertilizer, permeated the air.
[ترجمه ترگمان]و بوی مدفوع به عنوان کود در هوا استفاده می شد
[ترجمه گوگل]و بوی دفع ادرار، به عنوان کود استفاده می شود، نفوذ هوا
10. He stopped to wipe away the excrement, which blinded his eyes and coated his lips.
[ترجمه ترگمان]او ایستاد تا مدفوع را پاک کند، که چشمانش را کور کرد و لب هایش را پوشاند
[ترجمه گوگل]او متوقف شد تا مدفوع را پاک کند، که چشم هایش را کور کرده و لب هایش را پوشانده است
11. And one of their main components was human excrement, since few houses have toilets in the poorer zones.
[ترجمه ترگمان]و یکی از اجزای اصلی آن ها مدفوع انسانی بود، چرا که تعداد کمی از خانه ها در مناطق فقیرتر توالت دارند
[ترجمه گوگل]و یکی از اجزای اصلی آنها، مجرای انسانی بود، از آنجا که تعداد کمی از خانه ها دارای توالت در مناطق فقیر هستند
12. It also alleges that they were forced to put their heads into a bucket of urine and excrement.
[ترجمه ترگمان]این گزارش همچنین نشان می دهد که آن ها مجبور شدند تا سر خود را در سطلی از ادرار و مدفوع قرار دهند
[ترجمه گوگل]همچنین ادعا می کند که آنها مجبور بودند سر خود را به سطل ادرار و دفع ادرار برسانند
13. It was revolting to see these half-starved creatures snuffling around behind the houses or along the river-bank in search of excrement.
[ترجمه ترگمان]از دیدن این موجودات گرسنه که در پشت خانه ها یا در امتداد رودخانه یا در طول ساحل رودخانه در جستجوی مدفوع بودند نفرت داشت
[ترجمه گوگل]برای دیدن این موجودات نیمه گمشده در اطراف پشت خانه ها و یا در امتداد رودخانه در جستجوی دفع مجذور بود
14. Small boys used them as goal-posts, while a trail of adults crouched behind them among baked piles of excrement.
[ترجمه ترگمان]پسران کوچک از آن ها به عنوان تیرک دروازه استفاده می کردند، در حالی که در میان انبوهی از مدفوع حیوانات که در پشت آن ها قوز کرده بودند، یک رد بالغ بر روی آن ها قوز کرده بود
[ترجمه گوگل]پسران کوچک آنها را به عنوان پست های هدف مورد استفاده قرار دادند، در حالی که یک دنباله ای از بزرگسالان پشت سر آنها در بین شمع های پخته شده دفن قرار گرفت
15. Robinson smiled as he lifted the plastic cover from the slop bucket to reveal a lump of excrement.
[ترجمه ترگمان]رابینسون در حالی که پوشش پلاستیکی را از سطل پساب برداشت تا یک تکه مدفوع را آشکار کند، لبخند زد
[ترجمه گوگل]رابینسون لبخند زد و گفت: 'پوشش پلاستیکی را از سطل شیب برداشته است تا یک عدد قرص را نشان دهد