ازروی بیچارگی، بیچاره وار، بطورعلاج ناپذیر
helplessly
ازروی بیچارگی، بیچاره وار، بطورعلاج ناپذیر
انگلیسی به فارسی
بی تردید
انگلیسی به انگلیسی
• weakly, in a helpless manner
جملات نمونه
1. the fish flopped helplessly on the beach
ماهی بیهوده روی ساحل تقلا می کرد.
2. the drowning man was thrashing helplessly
مرد در حال غرق شدن با بیچارگی دست و پا می زد.
3. Cold and hungry, they drifted helplessly towards the Arctic.
[ترجمه ترگمان]سرد و گرسنه، با درماندگی به طرف قطب شمال رفتند
[ترجمه گوگل]سرد و گرسنه، آنها به سمت قطب شمال حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]سرد و گرسنه، آنها به سمت قطب شمال حرکت می کردند
4. We slid helplessly down the slope.
[ترجمه ترگمان]با درماندگی از سراشیبی پایین آمدیم
[ترجمه گوگل]ما به آسانی به سمت پایین حرکت کردیم
[ترجمه گوگل]ما به آسانی به سمت پایین حرکت کردیم
5. The dying lamb fell, its legs flailing helplessly.
[ترجمه ترگمان]بره در حال مرگ پاهایش را با درماندگی تکان می داد
[ترجمه گوگل]گوسفند مرگبار سقوط کرد، پاهایش به طرز ناخوشایندی فرو می ریزد
[ترجمه گوگل]گوسفند مرگبار سقوط کرد، پاهایش به طرز ناخوشایندی فرو می ریزد
6. He watched helplessly as Paula fell into the icy water.
[ترجمه ترگمان]در حالی که پائولا با درماندگی به آب یخ زده فرو می رفت، با درماندگی نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایند تماشا کرد، چون پائولا به آب یخ زده افتاد
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایند تماشا کرد، چون پائولا به آب یخ زده افتاد
7. He watched helplessly as his mother died an agonizing death.
[ترجمه ترگمان]با درماندگی به مادرش نگاه می کرد که مادرش مرگ دردناک را در بر گرفته بود
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایندی تماشا می کرد، چون مادرش مرگ مرگبار را درگذشت
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایندی تماشا می کرد، چون مادرش مرگ مرگبار را درگذشت
8. He slithered helplessly down the slope.
[ترجمه ترگمان]از سراشیبی به پایین خزید
[ترجمه گوگل]او به آسانی به سمت شیب حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او به آسانی به سمت شیب حرکت کرد
9. Cross-currents can sweep the strongest swimmer helplessly away.
[ترجمه ترگمان]جریان آب می تواند قوی ترین شناگر را با درماندگی از خود دور کند
[ترجمه گوگل]جریان های متقاطع می توانند قوی ترین شناگر را به راحتی دور کنند
[ترجمه گوگل]جریان های متقاطع می توانند قوی ترین شناگر را به راحتی دور کنند
10. She watched helplessly as her husband was dragged away.
[ترجمه ترگمان]نا دین با درماندگی به شوهرش نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایندی تماشا می کرد، چون همسرش دور می شد
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایندی تماشا می کرد، چون همسرش دور می شد
11. The old building burned down as crowds watched helplessly.
[ترجمه ترگمان]همان طور که جمعیت با درماندگی تماشا می کردند ساختمان قدیمی فرو ریخت
[ترجمه گوگل]ساختمان قدیمی به راحتی از بین میرفت
[ترجمه گوگل]ساختمان قدیمی به راحتی از بین میرفت
12. He could only watch helplessly as the car plunged into the ravine.
[ترجمه ترگمان]همچنان که اتومبیل به سمت دره سرازیر می شد فقط با درماندگی نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او فقط می توانست به طور ناخودآگاه تماشا کند، وقتی که ماشین به حوض می افتاد
[ترجمه گوگل]او فقط می توانست به طور ناخودآگاه تماشا کند، وقتی که ماشین به حوض می افتاد
13. Helplessly we watched our house burning.
[ترجمه ترگمان]سپس ما خانه مان را در حال سوختن تماشا کردیم
[ترجمه گوگل]ما با کمال میل خانه ما را تماشا کردیم
[ترجمه گوگل]ما با کمال میل خانه ما را تماشا کردیم
14. He shrugged helplessly and said nothing.
[ترجمه ترگمان]با درماندگی شانه هایش را بالا انداخت و چیزی نگفت
[ترجمه گوگل]او به صورت ناگهانی شانه کرد و گفت: هیچ چیز
[ترجمه گوگل]او به صورت ناگهانی شانه کرد و گفت: هیچ چیز
پیشنهاد کاربران
با درماندگی
بی اراده_ بی اختیار
ناچارا
عاجزانه
کلمات دیگر: