1. he was an expert both in manipulating the dialectic processes and in applying them to theology
او در پردازش فرآیندهای دیالکتیکی و همچنین در به کار زدن آنها در الهیات استاد بود.
2. The third dialectic involves the subject recognizing itself through interaction with other subjects.
[ترجمه ترگمان]سومین دیالکتیک شامل تشخیص خود از طریق تعامل با موضوعات دیگر است
[ترجمه گوگل]دیالکتیک سوم شامل موضوعی است که خود را از طریق تعامل با سایر موضوعات به رسمیت می شناسد
3. In general, what the theory of dialectic materialism states is that every society is structured around its material basis of production.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، چیزی که نظریه دیالکتیک گرایی بیان می کند این است که هر جامعه حول محور مادی تولید بنا شده است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، تئوری ماتریالیسم دیالکتیک بیانگر آن است که هر جامعه بر مبنای مواد مادی تولید قرار گرفته است
4. The dialectic between actual ego and ego-ideal is prefigured here in primordial form.
[ترجمه ترگمان]استدلال متقابل بین شخصیت واقعی و ضمیر - ایده آل در اینجا در فرم اولیه نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]دیالکتیک بین ایده واقعی و ایدئولوژیک-ایدئولوژیک در شکل ابتدایی شکل داده شده است
5. But the Master-Slave dialectic seems to capture the relation between people in pornographic eroticism.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد که استدلال استاد برده رابط بین مردم در تمایلات جنسی جنسی را ثبت می کند
[ترجمه گوگل]اما دیالکتیک استاد - برده به نظر می رسد رابطه بین مردم را در محرمانگی های پورنو مطرح کند
6. Trotsky, claimed James, had misunderstood the dialectic and therefore there was a fundamental flaw in his interpretation of history.
[ترجمه ترگمان]تروتسکی حرف جیمز را اشتباه فهمیده بود و در نتیجه یک عیب اساسی در تفسیر او از تاریخ وجود داشت
[ترجمه گوگل]تروتسکی ادعا می کند که جیمز دیالکتیک را درک کرده و بنابراین نقص اساسی در تفسیر او از تاریخ وجود دارد
7. For us, on the other hand, the dialectic between culture and society is weighted in the opposite direction.
[ترجمه ترگمان]برای ما، از طرف دیگر، بحث بین فرهنگ و جامعه در جهت مخالف وزن دهی شده است
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، دیالکتیک بین فرهنگ و جامعه در جهت مخالف ما است
8. Schoenberg represented the other side of the dialectic: the abandonment of tonality.
[ترجمه ترگمان]Schoenberg نشان دهنده طرف دیگر دیالکتیک است: رها کردن صدا
[ترجمه گوگل]Schoenberg نمایانگر دیگری از دیالکتیک بود: رها کردن تونالیت
9. Adorno's medium theory and dialectic of subject and object is coterminous, which is the philosophy of Adorno's critical theory of culture industry.
[ترجمه ترگمان]نظریه رسانه Adorno و دیالکتیک موضوع و موضوع coterminous است که فلسفه نظریه انتقادی آدورنو در صنعت فرهنگ است
[ترجمه گوگل]تئوری رسانه ای آدورنو و دیالکتیک موضوع و شیء متقارن است، که فلسفه تئوری انتقادی آدورنو صنعت فرهنگ است
10. He takes philosophy of dialectical materialism as his guidance and persists in analyzing and researching on psychological phenomena with dialectic and systematology.
[ترجمه ترگمان]او فلسفه ماده گرایی دیالکتیکی را به عنوان راهنمایی خود مورد استفاده قرار می دهد و همچنان در تحلیل و تحقیق در مورد پدیده های روانشناسی با دیالکتیک و systematology ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]او فلسفه ماتریالیسم دیالکتیکی را به عنوان هدایتش می گیرد و در تجزیه و تحلیل و تحقیق درباره پدیده های روانشناختی با دیالکتیک و سیستماتولوژی ادامه می یابد
11. This paper analyzes the dialectic thinking methodology of Mohist School.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، دیالکتیک تفکر و روش شناسی مکتب Mohist را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله روش شناسی تفکر دیالکتیک مدرسه محیت را تحلیل می کند
12. Fractal theory builds tight dialectic relations among nature, society and thought in higher level.
[ترجمه ترگمان]نظریه مقطعی باعث ایجاد ارتباط بین ماهیت، جامعه و تفکر در سطح بالاتر می شود
[ترجمه گوگل]تئوری فراکتال روابط دیالکتیکی تنگاتنگ میان طبیعت، جامعه و اندیشه در سطح بالاتری ایجاد می کند
13. But by Dialectic is meant the indwelling tendency outwards by which the one-sidedness and limitation of the predicates of understanding is seen in its true light, and shown to be the negation of them.
[ترجمه ترگمان]اما به عبارت دیگر، گرایش indwelling به سمت بیرون است که در آن یک - sidedness و محدودیت of ادراک در نور حقیقی آن دیده می شود، و نشان داده می شود که نفی آن ها است
[ترجمه گوگل]اما به وسیله دیالکتیک به معنای تمایل بیرونی است که از طریق آن یکپارچگی و محدودیت مفاهیم درک در نور واقعی آن دیده می شود و نشان می دهد که نفی آنها است
14. It is customary to treat Dialectic as an adventitious art, which for very wantonness introduces confusion and a mere semblance of contradiction into definite notions.
[ترجمه ترگمان]مرسوم است که با Dialectic به عنوان یک هنر اکتسابی رفتار کنیم، که برای بی قیدی، هرج و مرج و عدم تعادل را در تصورات معین به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]عادت دارد که دیالکتیک را به مثابه یک هنر پیش پا افتاده، که به دلیل خلوص بسیار ناخوشایندی، ظلم و تظاهر و تناقض تضاد را با مفهوم قطعی، مطرح می کند