کلمه جو
صفحه اصلی

glowing


تابان، تابنده، تاب امده، برافروخته، فروزان، داه

انگلیسی به فارسی

تابان ،تابنده ،تاب آمده ،برافروخته ،فروزان ،داغ


درخشان، تابیدن، تاب امدن، قرمز شدن، مشتعلبودن، نگاه سوزان کردن، بر افروختن، در تب و تاب بودن


انگلیسی به انگلیسی

• burning; gleaming, luminous, radiant; passionate, fervent, enthusiastic
a glowing description of someone or something praises them very highly.

مترادف و متضاد

Antonyms: dull, unenthusiastic, unhappy, unsmiling


burning, bright


Synonyms: aglow, beaming, flaming, florid, flush, flushed, gleaming, lambent, luminous, lustrous, phosphorescent, red, rich, rubicund, ruddy, sanguine, suffused, vibrant, vivid, warm


very happy, enthusiastic


Synonyms: adulatory, ardent, avid, blazing, burning, complimentary, desirous, eager, ecstatic, eulogistic, fervent, fervid, fierce, fiery, flaming, heated, hot-blooded, impassioned, keen, laudatory, panegyrical, passionate, rave, rhapsodic, zealous


جملات نمونه

1. the coal is glowing
زغال گرفته است (زغال سرخ شده است).

2. the meat was roasted over glowing coals
گوشت بر روی زغال گرفته بریان شد.

3. The media has been speaking in glowing terms of the relationship between the two countries.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها درباره روابط میان دو کشور سخن می گویند
[ترجمه گوگل]رسانه ها در شرایط درخشان از رابطه بین دو کشور سخن گفته اند

4. In her speech, she paid a glowing tribute to her predecessor.
[ترجمه ترگمان]در گفتار او ادای احترام به predecessor را پرداخت
[ترجمه گوگل]او در سخنرانی خود به ادای احترام به سلف خود پرداخت

5. The western sky was glowing pink.
[ترجمه ترگمان]آسمان غرب سرخ بود
[ترجمه گوگل]آسمان غربی صورتی درخشان بود

6. I've had glowing reports from Neil about your work.
[ترجمه ترگمان]من گزارشی از نیل به کار تو دارم
[ترجمه گوگل]من گزارشهای نیل را درباره کار شما گزارش کرده ام

7. Their new musical opened to glowing reviews.
[ترجمه ترگمان]موسیقی جدید آن ها شروع به تجدید نظر کرد
[ترجمه گوگل]موزیک جدید خود را به بررسی درخشان باز کرد

8. Their skin was tanned and glowing from their weeks at the sea.
[ترجمه ترگمان]پوست آن ها از چند هفته پیش در دریا می درخشید و می درخشید
[ترجمه گوگل]پوست آنها از هفته های خود در دریا برنزه شده بود

9. The children's faces were glowing with excitement.
[ترجمه ترگمان]چهره بچه ها از هیجان می درخشید
[ترجمه گوگل]چهره کودکان با هیجان درخشان بود

10. His latest book has received glowing reviews.
[ترجمه ترگمان]آخرین کتاب او مقالات درخشانی دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب او دریافت نکرده است

11. She received a glowing account of her son's progress.
[ترجمه ترگمان]او یک حساب درخشان از پیشرفت پسرش دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او یک حساب جالب از پیشرفت پسرش دریافت کرد

12. She was positively glowing with pride.
[ترجمه ترگمان]او از غرور می درخشید
[ترجمه گوگل]او با افتخار نیرو گرفت

13. She spoke of you in glowing terms .
[ترجمه ترگمان]اون از تو با شرایط درخشانی صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او از شما در شرایط درخشان صحبت کرد

14. Heat radiated from the glowing coals.
[ترجمه ترگمان]گرما از زغال سرخ ساطع می شد
[ترجمه گوگل]گرما از زغال سنگ درخشان منتشر شد

15. She was glowing with health and clearly enjoying life.
[ترجمه ترگمان]او از سلامت می درخشید و به وضوح از زندگی لذت می برد
[ترجمه گوگل]او با سلامتی درخشان بود و به وضوح از زندگی لذت می برد

پیشنهاد کاربران

پر از تحسین - پر از تمجید
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
glowing report/account/description etc
a report etc that is full of praise

پر از شور و شعف

تحسین برانگیز

درخشان. چشمگیر


کلمات دیگر: