وابسته به کندوکاو، تحقیقی، بازجویانه، جستجوگرانه (investigatory هم می گویند)، مبنی بر رسیدگی، باز جو ینده
investigative
وابسته به کندوکاو، تحقیقی، بازجویانه، جستجوگرانه (investigatory هم می گویند)، مبنی بر رسیدگی، باز جو ینده
انگلیسی به فارسی
مبنی بر رسیدگی،تحقیقی،باز جو (ینده)
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or characterized by investigation.
- An investigative committee provided evidence for the impeachment of the judge.
[ترجمه ترگمان] یک کمیته تحقیقی شواهدی را برای استیضاح قاضی ارائه کرده است
[ترجمه گوگل] یک کمیته تحقیقاتی شواهدی را برای تجدید قضیه داد
[ترجمه گوگل] یک کمیته تحقیقاتی شواهدی را برای تجدید قضیه داد
• pertaining to investigation, searching for information; inclination toward investigation
investigative activities involve examining all the facts connected with an event, situation, or allegation in order to discover the truth.
investigative activities involve examining all the facts connected with an event, situation, or allegation in order to discover the truth.
جملات نمونه
investigative journalism
روزنامهنگاری پژوهشی
1. investigative journalism
روزنامه نگاری پژوهشی
2. Investigative journalism presupposes some level of investigation.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاری تحقیقی برخی از سطح تحقیقات را پیش فرض می کند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاری تحقیقاتی برخی از سطوح تحقیق را پیش بینی می کند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاری تحقیقاتی برخی از سطوح تحقیق را پیش بینی می کند
3. The documentary was an example of investigative journalism at its best.
[ترجمه ترگمان]این مستند نمونه ای از خبرنگاری تحقیقی است که در بهترین حالت خود قرار دارد
[ترجمه گوگل]مستند نمونه ای از روزنامه نگاری تحقیقی بود که در بهترین حالت بود
[ترجمه گوگل]مستند نمونه ای از روزنامه نگاری تحقیقی بود که در بهترین حالت بود
4. Duncan Campbell is nationally known for his investigative work.
[ترجمه ترگمان]دانکن کمپبل به خاطر کار تحقیقی خود مشهور است
[ترجمه گوگل]دانکن کمپبل به طور ملی به خاطر کار تحقیقاتی او شناخته شده است
[ترجمه گوگل]دانکن کمپبل به طور ملی به خاطر کار تحقیقاتی او شناخته شده است
5. Children are encouraged to take an investigative approach to learning.
[ترجمه ترگمان]کودکان تشویق می شوند که یک رویکرد تحقیقی برای یادگیری اتخاذ کنند
[ترجمه گوگل]بچه ها تشویق می شوند تا رویکرد تحقیقی را برای یادگیری به کار گیرند
[ترجمه گوگل]بچه ها تشویق می شوند تا رویکرد تحقیقی را برای یادگیری به کار گیرند
6. The article was an excellent piece of investigative journalism .
[ترجمه ترگمان]این مقاله بخش عالی روزنامه نگاری تحقیقی بود
[ترجمه گوگل]این مقاله بخش بزرگی از روزنامه نگاری تحقیقی بود
[ترجمه گوگل]این مقاله بخش بزرگی از روزنامه نگاری تحقیقی بود
7. The hospital has been the target of investigative journalism .
[ترجمه ترگمان]بیمارستان هدف روزنامه نگاری تحقیقی بوده است
[ترجمه گوگل]این بیمارستان هدف روزنامه نگاری تحقیقاتی بوده است
[ترجمه گوگل]این بیمارستان هدف روزنامه نگاری تحقیقاتی بوده است
8. A bit of sleuthing from our investigative reporter uncovered some interesting information on Mr Parkinson.
[ترجمه ترگمان]یک تکه کاغذ پوستی از گزارشگر تحقیقی ما اطلاعاتی جالب را در مورد اقای پارکینسون کشف کرد
[ترجمه گوگل]کمی از خبرنگار تحقیقاتی ما متوجه شدم که اطلاعات جالبی در مورد آقای پارکینسون وجود دارد
[ترجمه گوگل]کمی از خبرنگار تحقیقاتی ما متوجه شدم که اطلاعات جالبی در مورد آقای پارکینسون وجود دارد
9. It took internal whistle-blowing and investigative journalism to uncover the rot.
[ترجمه ترگمان]این فیلم روزنامه نگاری حرفه ای و روزنامه نگاری تحقیقی را به منظور افشای فساد فرا گرفت
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاری روزافزون داخلی و تحقیقاتی برای کشف پوسیدگی انجام شد
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاری روزافزون داخلی و تحقیقاتی برای کشف پوسیدگی انجام شد
10. Conspiracy is a popular subject for investigative journalism.
[ترجمه ترگمان]توطیه یک موضوع محبوب برای روزنامه نگاری تحقیقی است
[ترجمه گوگل]توطئه موضوعی محبوب برای روزنامه نگاری تحقیقی است
[ترجمه گوگل]توطئه موضوعی محبوب برای روزنامه نگاری تحقیقی است
11. Their investigative chess journalism is also evidently of high calibre.
[ترجمه ترگمان]در واقع در واقع روزنامه نگاری شطرنج هستند که از آن استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاری شطرنج پژوهشی آنها نیز به وضوح از کالیبراسیون عالی برخوردار است
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاری شطرنج پژوهشی آنها نیز به وضوح از کالیبراسیون عالی برخوردار است
12. Investigative child protection interviews are one of the most challenging areas of social work practice.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه حفاظت از کودکان محقق یکی از the حوزه های فعالیت اجتماعی است
[ترجمه گوگل]مصاحبه های مربوط به مراقبت از کودک در معرض یکی از چالش انگیز ترین بخش های کار اجتماعی است
[ترجمه گوگل]مصاحبه های مربوط به مراقبت از کودک در معرض یکی از چالش انگیز ترین بخش های کار اجتماعی است
13. Abuses of the investigative process may imperceptibly lead to abridgment of protected freedoms.
[ترجمه ترگمان]سو استفاده هایی از فرآیند تحقیقی ممکن است به طور imperceptibly منجر به abridgment از آزادی های مورد حمایت شود
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از روند تحقیقاتی ممکن است به طور ناگهانی منجر به کوتاه شدن آزادی های محافظت شده شود
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از روند تحقیقاتی ممکن است به طور ناگهانی منجر به کوتاه شدن آزادی های محافظت شده شود
14. It's very easy to organise some investigative work by children on school meals provision.
[ترجمه ترگمان]سازماندهی برخی کاره ای تحقیقی توسط کودکان در زمینه وعده های غذایی مدارس بسیار ساده است
[ترجمه گوگل]سازماندهی برخی از کارهای تحقیقاتی توسط کودکان در زمینه ارائه غذاهای مدرسه آسان است
[ترجمه گوگل]سازماندهی برخی از کارهای تحقیقاتی توسط کودکان در زمینه ارائه غذاهای مدرسه آسان است
15. But anomalies are bound to arise with any investigative scheme of limited scope.
[ترجمه ترگمان]اما بی قاعدگی ها با هر طرح تحقیقی محدوده محدودی همراه می شوند
[ترجمه گوگل]اما ناهنجاری ها باید با هر طرح تحقیقاتی از محدوده محدود مواجه شوند
[ترجمه گوگل]اما ناهنجاری ها باید با هر طرح تحقیقاتی از محدوده محدود مواجه شوند
پیشنهاد کاربران
( برای توصیف شخصیت انسان ) اهل تحقیق و جستجو
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
used about someone who tries to discover new facts and details about something
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
used about someone who tries to discover new facts and details about something
تحقیقی
تحقیقاتی
investigative ( adj ) = جستجوگرانه، تحقیقاتی، اکتشافی، تفتیشی، تحقیقی، بررسی کننده، پژوهشی
معانی دیگر>>>>{تفسیری، توجیهی ( مطالعه یا نظریه مربوط به علم تفسیر متون کتاب مقدس ) }، {مقدماتی، آستانه ای، افتتاحی، اکتشافی، آزمایشی، اولیه ( در مرحله اولیه اجرا یا تدارک دیده می شود ) }
Definition = مربوط به تحقیق/مطالعه یا نظریه تفسیر روشمند متن ، به ویژه متون مقدس ، یا مربوط به آن است/
در مرحله اولیه اجرا یا تدارک دیده می شود/با هدف بررسی یک وضعیت برای کشف حقیقت/مربوط به کشف اطلاعات مربوط به چیزی ، به ویژه چیزی که ممکن است غیرقانونی باشد/
a special investigative committee = یک هیئت تحقیقاتی ویژه
the investigatory panel = هیئت تحقیقاتی
an investigative agency = یک سازمان تحقیقاتی
examples :
1 - Children are encouraged to take an investigative approach to learning.
کودکان ترغیب می شوند که از روش تحقیقاتی برای یادگیری استفاده کنند.
2 - He's one of the paper's strongest investigative reporters ( = someone whose job is gathering facts to be published ) .
او یکی از قوی ترین خبرنگاران اکتشافی ( تحقیقاتی ) روزنامه است ( = کسی که کارش جمع آوری حقایق برای انتشار است ) .
3 - Allowing a trade association representative to have access to the investigative information would be problematic.
اجازه دادن به نماینده انجمن صنفی برای دسترسی به اطلاعات اکتشافی مشکل ساز خواهد بود.
4 - The Attorney General announced an investigative inquiry into the organization.
دادستان کل کشور از یک تحقیق اکتشافی درباره این سازمان خبر داد.
معانی دیگر>>>>{تفسیری، توجیهی ( مطالعه یا نظریه مربوط به علم تفسیر متون کتاب مقدس ) }، {مقدماتی، آستانه ای، افتتاحی، اکتشافی، آزمایشی، اولیه ( در مرحله اولیه اجرا یا تدارک دیده می شود ) }
Definition = مربوط به تحقیق/مطالعه یا نظریه تفسیر روشمند متن ، به ویژه متون مقدس ، یا مربوط به آن است/
در مرحله اولیه اجرا یا تدارک دیده می شود/با هدف بررسی یک وضعیت برای کشف حقیقت/مربوط به کشف اطلاعات مربوط به چیزی ، به ویژه چیزی که ممکن است غیرقانونی باشد/
a special investigative committee = یک هیئت تحقیقاتی ویژه
the investigatory panel = هیئت تحقیقاتی
an investigative agency = یک سازمان تحقیقاتی
examples :
1 - Children are encouraged to take an investigative approach to learning.
کودکان ترغیب می شوند که از روش تحقیقاتی برای یادگیری استفاده کنند.
2 - He's one of the paper's strongest investigative reporters ( = someone whose job is gathering facts to be published ) .
او یکی از قوی ترین خبرنگاران اکتشافی ( تحقیقاتی ) روزنامه است ( = کسی که کارش جمع آوری حقایق برای انتشار است ) .
3 - Allowing a trade association representative to have access to the investigative information would be problematic.
اجازه دادن به نماینده انجمن صنفی برای دسترسی به اطلاعات اکتشافی مشکل ساز خواهد بود.
4 - The Attorney General announced an investigative inquiry into the organization.
دادستان کل کشور از یک تحقیق اکتشافی درباره این سازمان خبر داد.
علی التحقیق
تجسّسی ( حقوق )
کلمات دیگر: