تازه وارد
newbie
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a novice at using the Internet.
• new internet user
جملات نمونه
1. All newbies are offered an individually tailored training and development programme.
[ترجمه Mehdi] به همه تازه کاران یه برنامه آموزش و توسعه اختصاصی بصورت جداگانه ارائه می شود.
[ترجمه ترگمان]همه تازه واردها یک برنامه آموزش و توسعه سفارشی به طور جداگانه ارائه می کنند[ترجمه گوگل]همه تازه کارها یک برنامه آموزش و توسعه به صورت جداگانه ارائه می شوند
2. His hobby is trolling for newbies.
[ترجمه ترگمان]سرگرمی او برای تازه واردها آماده است
[ترجمه گوگل]سرگرمی او برای تازه واردان است
[ترجمه گوگل]سرگرمی او برای تازه واردان است
3. Obviously I am-as the Linux jargon goes-a newbie, but I will now subscribe to your magazine.
[ترجمه ترگمان]واضح است که من - به عنوان \"اصطلاحات فنی لینوکس\" (a)هستم، اما در حال حاضر پذیرای مجله شما خواهم بود
[ترجمه گوگل]بدیهی است که من به عنوان ژورنال لینوکس یک تازه وارد هستم، اما اکنون مجله شما خواهم شد
[ترجمه گوگل]بدیهی است که من به عنوان ژورنال لینوکس یک تازه وارد هستم، اما اکنون مجله شما خواهم شد
4. The program is simple to use, even for newbies.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این برنامه ساده است، حتی برای تازه واردها
[ترجمه گوگل]این برنامه برای استفاده حتی ساده است
[ترجمه گوگل]این برنامه برای استفاده حتی ساده است
5. Here is the newbie, teach him what to do.
[ترجمه ترگمان]این بچه جون، بهش یاد بده چیکار کنه
[ترجمه گوگل]در اینجا تازه وارد است، به او یاد بدهید که چه کاری انجام دهی
[ترجمه گوگل]در اینجا تازه وارد است، به او یاد بدهید که چه کاری انجام دهی
6. Don't fret if you are a newbie at hosting.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، اگه تو میزبان باشی، نگران نباش
[ترجمه گوگل]نگران نباشید اگر شما یک میزبان جدید در میزبانی هستید
[ترجمه گوگل]نگران نباشید اگر شما یک میزبان جدید در میزبانی هستید
7. The newbie zone also gets you right into the action.
[ترجمه ترگمان]منطقه newbie نیز شما را وادار به عمل می کند
[ترجمه گوگل]منطقه تازه وارد نیز به شما حق را به عمل می دهد
[ترجمه گوگل]منطقه تازه وارد نیز به شما حق را به عمل می دهد
8. We drop you right into a newbie zone, and it's not overwhelming.
[ترجمه ترگمان]ما تو رو به یه منطقه جدید منتقل می کنیم و زیاد هم سخت نیست
[ترجمه گوگل]ما شما را به یک منطقه تازه وارد رها میکنیم و غرورآمیز نیست
[ترجمه گوگل]ما شما را به یک منطقه تازه وارد رها میکنیم و غرورآمیز نیست
9. That newbie Orc can't even hit the Druid.
[ترجمه ترگمان] اون مرد تازه کار نمیتونه به دروید ضربه بزنه
[ترجمه گوگل]این Orc Newbie حتی نمیتواند درویش را نیز تجربه کند
[ترجمه گوگل]این Orc Newbie حتی نمیتواند درویش را نیز تجربه کند
10. Now our newbie Orc and Night Elf are engaged in mortal combat.
[ترجمه ترگمان]حالا او رک و الف جوان ما در یک جنگ خونین درگیر شده اند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر Newfounder Orc و Elf Elf درگیر جنگ های مرگبار هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر Newfounder Orc و Elf Elf درگیر جنگ های مرگبار هستند
11. No, I am a newbie at this.
[ترجمه ترگمان] نه، من یه بچه تازه کار - م
[ترجمه گوگل]نه، من تازه وارد این هستم
[ترجمه گوگل]نه، من تازه وارد این هستم
12. If you are not a newbie then these are books more your speed.
[ترجمه ترگمان]اگر شما تازه کار نیستید، این کتاب ها بیش از حد با سرعت شما کتاب هستند
[ترجمه گوگل]اگر شما یک تازه وارد نیستید، این کتاب بیشتر سرعت شماست
[ترجمه گوگل]اگر شما یک تازه وارد نیستید، این کتاب بیشتر سرعت شماست
13. I am a real newbie here.
[ترجمه ترگمان]من یه بچه تازه وارد واقعی هستم
[ترجمه گوگل]من تازه وارد هستم اینجا
[ترجمه گوگل]من تازه وارد هستم اینجا
14. At the time, he was dating a showbiz newbie called Melody.
[ترجمه ترگمان]در اون زمان، اون با یه بازیگر اپرا بود که اسمش \"ملودی\" بود
[ترجمه گوگل]در آن زمان، او به یک تازه وارد نشان داد که Melody را دوست دارد
[ترجمه گوگل]در آن زمان، او به یک تازه وارد نشان داد که Melody را دوست دارد
15. Why do I always get stuck with the newbie on my team?
[ترجمه ترگمان]چرا همیشه تو تیم من گیر می ندازی؟
[ترجمه گوگل]چرا همیشه با تیم جدیدم در تیمم گیر می گیرم؟
[ترجمه گوگل]چرا همیشه با تیم جدیدم در تیمم گیر می گیرم؟
پیشنهاد کاربران
مبتدی
تازه کار
تازه کار، نوچه
[تازه کار] یک مبتدی در کار با اینترنت را گویند
کلمات دیگر: