پزشک عمومی، پزشکی که تخصص ویژه ای ندارد، طبیب امرا عمومی، پزشک بیماریهای عمومی
general practitioner
پزشک عمومی، پزشکی که تخصص ویژه ای ندارد، طبیب امرا عمومی، پزشک بیماریهای عمومی
انگلیسی به فارسی
طبیب امراض عمومی، پزشک بیماریهای عمومی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a practicing physician who does not specialize in any specific field of medicine but treats a variety of medical problems.
• medical practitioner who treats general medical problems in patients of all ages, family doctor
مترادف و متضاد
family physician
Synonyms: family doctor, GP, G.P.
جملات نمونه
1. The general practitioner diagnosed the illness of the baby as pneumonia.
[ترجمه ترگمان]پزشک عمومی بیماری کودک را به عنوان ذات الریه تشخیص داد
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی بیماری بیماری کودک را به عنوان پنومونی تشخیص داد
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی بیماری بیماری کودک را به عنوان پنومونی تشخیص داد
2. The general practitioner is a first port of call for people with all manner of distressing circumstances.
[ترجمه ترگمان]پزشک عمومی نخستین بندر خصوصی است که با همه گونه شرایط آشفته به مردم خبر می دهد
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی اولین پورت برای تماس با افرادی است که با تمام شرایطی روبرو هستند
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی اولین پورت برای تماس با افرادی است که با تمام شرایطی روبرو هستند
3. If no further contact can be made the general practitioner should be informed.
[ترجمه ترگمان]اگر ارتباط بیشتری با پزشک عمومی صورت نگیرد، پزشک عمومی باید مطلع شود
[ترجمه گوگل]در صورتی که تماس بیشتری برقرار نشود، پزشک عمومی باید مطلع شود
[ترجمه گوگل]در صورتی که تماس بیشتری برقرار نشود، پزشک عمومی باید مطلع شود
4. The importance of collaborating with the patient's general practitioner is emphasized.
[ترجمه ترگمان]اهمیت هم کاری با پزشک عمومی بیمار مورد تاکید است
[ترجمه گوگل]اهمیت همکاری با پزشک عمومی بیمار تاکید شده است
[ترجمه گوگل]اهمیت همکاری با پزشک عمومی بیمار تاکید شده است
5. Audit of general practitioner services is generally regarded as desirable, but funding is scarce.
[ترجمه ترگمان]خدمات عمومی به طور کلی مطلوب تلقی می شود، اما بودجه کم است
[ترجمه گوگل]حسابرسی خدمات پزشک عمومی به طور کلی مطلوب است، اما کمبود بودجه
[ترجمه گوگل]حسابرسی خدمات پزشک عمومی به طور کلی مطلوب است، اما کمبود بودجه
6. He then discussed this with the general practitioner and gradual reduction of the antidepressant was initiated.
[ترجمه ترگمان]او سپس درباره این موضوع با پزشک عمومی صحبت کرد و کاهش تدریجی افسردگی آغاز شد
[ترجمه گوگل]او سپس با پزشک عمومی صحبت کرد و کاهش تدریجی داروهای ضد افسردگی آغاز شد
[ترجمه گوگل]او سپس با پزشک عمومی صحبت کرد و کاهش تدریجی داروهای ضد افسردگی آغاز شد
7. The district nurse is attached to the general practitioner surgery or health centre.
[ترجمه ترگمان]پرستار بخش به بخش جراحی یا مرکز بهداشتی مراجعه کرده است
[ترجمه گوگل]پرستار منطقه به جراحی پزشک عمومی یا مرکز بهداشت متصل است
[ترجمه گوگل]پرستار منطقه به جراحی پزشک عمومی یا مرکز بهداشت متصل است
8. She had seen her general practitioner a week after the separation and he had prescribed a tranquillizer.
[ترجمه ترگمان]یک هفته پس از جدایی، یک پزشک عمومی او را دیده بود و او یک tranquillizer تجویز کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک هفته بعد از جدایی او پزشک عمومی را دیده بود و او یک آرام بخش را تجویز کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک هفته بعد از جدایی او پزشک عمومی را دیده بود و او یک آرام بخش را تجویز کرده بود
9. An effective general practitioner must have counselling skills to elicit important diagnostic information and manage consultations appropriately.
[ترجمه ترگمان]یک پزشک عمومی کارآمد باید مهارت های مشاوره داشته باشد تا اطلاعات تشخیصی مهم را استخراج کرده و مشاوره را به طور مناسب مدیریت کند
[ترجمه گوگل]یک پزشک عمومی موثر باید مهارت های مشاوره ای داشته باشد تا معلومات مهم تشخیصی را به دست آورد و مشاوره های مناسب را مدیریت کند
[ترجمه گوگل]یک پزشک عمومی موثر باید مهارت های مشاوره ای داشته باشد تا معلومات مهم تشخیصی را به دست آورد و مشاوره های مناسب را مدیریت کند
10. The general practitioner contract of April 1990 served to encourage the adoption of this model of care.
[ترجمه ترگمان]قرارداد کلی شاغل در آوریل ۱۹۹۰ برای تشویق استفاده از این مدل مراقبت مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]قرارداد پزشک عمومی در آوریل 1990 به تشویق پذیرش این مدل مراقبت کمک کرد
[ترجمه گوگل]قرارداد پزشک عمومی در آوریل 1990 به تشویق پذیرش این مدل مراقبت کمک کرد
11. The general practitioner has a potentially important role in the prevention of attempted suicide.
[ترجمه ترگمان]پزشک عمومی نقش بالقوه مهمی در پیش گیری از تلاش برای خودکشی دارد
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی نقش مهمی در جلوگیری از اقدام به خودکشی دارد
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی نقش مهمی در جلوگیری از اقدام به خودکشی دارد
12. The general practitioner may wish to provide his own aftercare for some patients.
[ترجمه Kiana] پزشک عمومی ممکن است بخواهد مراقبت های بعدی خود را برای برخی از بیماران فراهم کند.
[ترجمه ترگمان]پزشک عمومی ممکن است بخواهد aftercare خود را برای برخی از بیماران تامین کند[ترجمه گوگل]پزشک عمومی ممکن است بخواهد برای مراقبت از بعضی از بیماران خود مراقبت های خود را ارائه دهد
13. Her general practitioner was agreeable to this plan.
[ترجمه ترگمان]پزشک عمومی او برای این نقشه مطبوع بود
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی او به این طرح موافق بود
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی او به این طرح موافق بود
14. The plan was discussed with Pamela's general practitioner, who was in full agreement.
[ترجمه ترگمان]این طرح با پزشک عمومی پاملا (پاملا s)که به طور کامل به توافق رسیده بود، مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این طرح با پزشک عمومی پاملا مورد بحث قرار گرفت، که کاملا موافق بود
[ترجمه گوگل]این طرح با پزشک عمومی پاملا مورد بحث قرار گرفت، که کاملا موافق بود
پیشنهاد کاربران
پزشک عمومی
پزشک عمومی یا GP
local doctor هم گفته می شود
Local doctors are also known as general practitioners, GPs. They look after the health of people in their community and deal with patients' different health problems
Local doctors are also known as general practitioners, GPs. They look after the health of people in their community and deal with patients' different health problems
Family doctor
general practitioner ( مدیریت سلامت )
واژه مصوب: پزشک عمومی
تعریف: پزشکی که مراقبت های عمومی پزشکی را بر عهده دارد و در زمینۀ خاصی تخصص ندارد
واژه مصوب: پزشک عمومی
تعریف: پزشکی که مراقبت های عمومی پزشکی را بر عهده دارد و در زمینۀ خاصی تخصص ندارد
کلمات دیگر: