کلمه جو
صفحه اصلی

come into force

انگلیسی به انگلیسی

• become effective, become valid, receive validity

جملات نمونه

1. When do the new regulations come into force/effect?
[ترجمه ترگمان]مقررات جدید چه زمانی به اجرا در می آیند؟
[ترجمه گوگل]زمانی که مقررات جدید به اجرا در می آیند / اثر می گذارند؟

2. A new EU directive on maternity leave will come into force next month.
[ترجمه ترگمان]یک دستور جدید اتحادیه اروپا در رابطه با مرخصی زایمان ماه آینده به اجرا در خواهد آمد
[ترجمه گوگل]یک دستورالعمل جدید اتحادیه اروپا در مورد تولد مادران در ماه آینده اعمال خواهد شد

3. The treaty will come into force on the stroke of midnight tonight.
[ترجمه ترگمان]امشب معاهده به زور وارد می شه
[ترجمه گوگل]این معاهده در امتداد نیمه شب امضا خواهد شد

4. The new Children's Act will come into force next year.
[ترجمه ترگمان]قانون جدید کودکان سال آینده به اجرا در خواهد آمد
[ترجمه گوگل]قانون جدید کودکان به زودی در سال آینده اجرا خواهد شد

5. New driving regulations are going to come into force later this year.
[ترجمه ترگمان]مقررات جدید رانندگی در اواخر سال جاری به اجرا در خواهند آمد
[ترجمه گوگل]مقررات جدید رانندگی در اواخر امسال به اجرا در می آیند

6. When do the new safety rules come into force?
[ترجمه ترگمان]قوانین جدید ایمنی چه زمانی به اجرا در می آیند؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که قوانین ایمنی جدید به اجرا در می آیند؟

7. When do the new regulations come into force?
[ترجمه ترگمان]مقررات جدید چه زمانی به اجرا در می آیند؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که مقررات جدید به اجرا در می آیند؟

8. Should the proposals come into force they would greatly affect the already unfairly restricted use of metal detectors.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که این پیشنهادها به اجرا درآیند، آن ها به شدت بر استفاده محدود از ردیاب فلزات تاثیر خواهند گذاشت
[ترجمه گوگل]باید پیشنهادها را به اجرا درآورد، آنها تا حد زیادی به استفاده از آشکارسازهای فلزی در حال حاضر ناعادلانه محدود می شوند

9. The Convention was to come into force upon ratification by 30 states.
[ترجمه ترگمان]این کنوانسیون جهت تصویب توسط ۳۰ کشور به تصویب رسید
[ترجمه گوگل]این کنوانسیون پس از تصویب توسط 30 ایالت به اجرا در آمد

10. Several rule refinements come into force this season.
[ترجمه ترگمان]چندین قانون در این فصل به اجرا در می آیند
[ترجمه گوگل]چندین اصلاح قوانین در این فصل به اجرا در می آیند

11. Both the Poll Tax and the Business rate come into force on 1st April 1990.
[ترجمه ترگمان]هر دو نظرسنجی مالیات و نرخ کسب وکار در اول آوریل ۱۹۹۰ به قدرت رسیدند
[ترجمه گوگل]هر دو نرخ مالیات نظری و نرخ کسب و کار در تاریخ 1 آوریل 1990 به اجرا در می آیند

12. They are highly controversial and can not come into force until after the next election.
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیار جنجالی هستند و تا پس از انتخابات بعدی نمی توانند وارد عمل شوند
[ترجمه گوگل]آنها بسیار بحث برانگیز هستند و تا بعد از انتخابات بعدی نمی توانند به اجرا درآیند

13. New security measures, including video surveillance cameras, come into force on the city's bus fleet this week.
[ترجمه ترگمان]این هفته تدابیر امنیتی تازه ای از جمله دوربین های تجسسی در این هفته در ناوگان اتوبوس شهر اعمال می شوند
[ترجمه گوگل]اقدامات امنیتی جدید، از جمله دوربین های نظارت تصویری، در این هفته به ناوگان اتوبوس شهر اعمال می شود

14. Hainan's duty-free shopping policy has permanently come into force.
[ترجمه ترگمان]سیاست خرید بدون عوارض هاینان همیشه به زور وارد عمل شده است
[ترجمه گوگل]سیاست خرید رایگان Hainan به طور دائمی به اجرا درآمد

15. The Accounting Law revised has come into force recent ly since July 1 st this Year.
[ترجمه ترگمان]قانون حسابداری بازبینی شده است که اخیرا از یکم جولای امسال به اجرا درآمده است
[ترجمه گوگل]قانون اصلاح قانون حسابداری از تاریخ 1 ژوئیه سال جاری مجددا به اجرا در آمده است

پیشنهاد کاربران

بوجود آمدن

اجرایی شدن

نافذ شدن

لازم الاجرا شدن

به اجرا در آمدن

اجباری شدن


کلمات دیگر: