ناشناخته
undistinguished
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• not distinguished; ordinary, mediocre, unexceptional; indistinguishable, having no special characteristic by which to be recognized; not discerned; not separated according to some distinguishing characteristics
something that is undistinguished has no especially good qualities or features.
something that is undistinguished has no especially good qualities or features.
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of distinguished.
• متضاد: celebrated, distinguished, famous, preeminent
• مشابه: prosaic
• متضاد: celebrated, distinguished, famous, preeminent
• مشابه: prosaic
جملات نمونه
1. Sometimes formal English and informal English are undistinguished.
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات انگلیسی رسمی و انگلیسی غیررسمی undistinguished هستند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات زبان انگلیسی و انگلیسی غیر رسمی غیر قابل تشخیص هستند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات زبان انگلیسی و انگلیسی غیر رسمی غیر قابل تشخیص هستند
2. Even the most undistinguished daily papers are now written at an estimated tenth grade level.
[ترجمه ترگمان]حتی the مقالات هر روز در سطح درجه دهم برآورد می شوند
[ترجمه گوگل]حتی روزنامه های غیر قابل توجه روزنامه در حال حاضر در سطح کلاس دهم رتبه بندی شده است
[ترجمه گوگل]حتی روزنامه های غیر قابل توجه روزنامه در حال حاضر در سطح کلاس دهم رتبه بندی شده است
3. It is a distinguished feature in an undistinguished landscape; a building or place of outstanding historic, aesthetic or cultural importance.
[ترجمه ترگمان]این یک ویژگی متمایز در یک چشم انداز undistinguished است؛ یک ساختمان یا مکان برجسته تاریخی، زیبایی شناسی و یا فرهنگی برجسته
[ترجمه گوگل]این یکی از ویژگی های برجسته در چشم انداز متمایز است یک ساختمان یا محل برجسته تاریخی، زیبایی شناسی یا فرهنگی
[ترجمه گوگل]این یکی از ویژگی های برجسته در چشم انداز متمایز است یک ساختمان یا محل برجسته تاریخی، زیبایی شناسی یا فرهنگی
4. Most would have appeared undistinguished and unsophisticated, especially those ribbon developments with a restricted range of internal structures.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها undistinguished و ساده لوح ظاهر می شدند، به خصوص که این روبان با محدوده محدودی از سازه های درونی ارتباط داشت
[ترجمه گوگل]بیشتر به نظر می رسد غیر قابل تشخیص و پیچیده است، به ویژه آن تحولات روبان با محدوده محدودی از ساختار داخلی
[ترجمه گوگل]بیشتر به نظر می رسد غیر قابل تشخیص و پیچیده است، به ویژه آن تحولات روبان با محدوده محدودی از ساختار داخلی
5. That it proves an undistinguished production can be polished in the right hands is illuminating.
[ترجمه ترگمان]این موضوع ثابت می کند که یک محصول undistinguished را می توان در دستان درست صیقل داد و آن را روشن کرد
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که تولید غیر قابل توجهی می تواند در دست راست روشن شود
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که تولید غیر قابل توجهی می تواند در دست راست روشن شود
6. The faculty was undistinguished, teaching methods uninspired, and the attrition rate, of course, appalling.
[ترجمه ترگمان]استادان undistinguished، روش های تدریس، گرد و غبار، و همچنین نرخ فرسایشی، of بودند
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت علمی از اهمیت زیادی برخوردار نبودند، روش های تدریس ناخوشایند و البته میزان خستگی، ناخوشایند بود
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت علمی از اهمیت زیادی برخوردار نبودند، روش های تدریس ناخوشایند و البته میزان خستگی، ناخوشایند بود
7. An undistinguished Senator from Ohio, he had been nominated as a compromise candidate at the Republican convention.
[ترجمه ترگمان]یک سناتور undistinguished از اوهایو، او را کاندیدای سازش در مجلس جمهوری خواه معرفی کرده بود
[ترجمه گوگل]سناتور غیر قابل توجه از اوهایو، او به عنوان یک نامزد سازش در کنوانسیون جمهوریخواه نامزد شده است
[ترجمه گوگل]سناتور غیر قابل توجه از اوهایو، او به عنوان یک نامزد سازش در کنوانسیون جمهوریخواه نامزد شده است
8. Instead, he wrote a barely adequate, undistinguished letter.
[ترجمه ترگمان]در عوض، نامه ای بسیار مناسب و undistinguished نوشت
[ترجمه گوگل]در عوض، او یک نامه بسیار ضعیف و غیر قابل تحسین نوشت
[ترجمه گوگل]در عوض، او یک نامه بسیار ضعیف و غیر قابل تحسین نوشت
9. The exterior is plain and undistinguished but with a tall, elegant tower.
[ترجمه ترگمان]ظاهر آن ساده و undistinguished است، اما برج بلند و زیبایی دارد
[ترجمه گوگل]بیرونی ساده و غیر قابل تشخیص است اما با یک برج بلند و زیبا
[ترجمه گوگل]بیرونی ساده و غیر قابل تشخیص است اما با یک برج بلند و زیبا
10. Had an undistinguished career as a university lecturer in mathematics.
[ترجمه ترگمان]شغل undistinguished به عنوان استاد دانشگاه در ریاضیات داشت
[ترجمه گوگل]بود که کار برجسته ای به عنوان یک استاد دانشگاه در ریاضیات داشت
[ترجمه گوگل]بود که کار برجسته ای به عنوان یک استاد دانشگاه در ریاضیات داشت
11. Such evidence abounds, even in organizations with relatively undistinguished track records.
[ترجمه ترگمان]چنین مدرکی وجود دارد، حتی در سازمان هایی که سوابق نسبتا undistinguished دارند
[ترجمه گوگل]چنین شواهدی حیرت انگیز است، حتی در سازمان هایی که رکوردهای قابل توجهی ندارند
[ترجمه گوگل]چنین شواهدی حیرت انگیز است، حتی در سازمان هایی که رکوردهای قابل توجهی ندارند
12. The careers of both men had been undistinguished between the Mexican War and the American Civil War.
[ترجمه ترگمان]مشاغل هر دو مرد بین جنگ مکزیک و جنگ داخلی آمریکا undistinguished بود
[ترجمه گوگل]مشاغل هر دو مردان بین جنگ مکزیک و جنگ داخلی آمریکا تفاوت داشتند
[ترجمه گوگل]مشاغل هر دو مردان بین جنگ مکزیک و جنگ داخلی آمریکا تفاوت داشتند
13. That man is of undistinguished appearance.
[ترجمه ترگمان]این مرد در ظاهر undistinguished نیست
[ترجمه گوگل]این مرد از ظاهر غافلگیر شده است
[ترجمه گوگل]این مرد از ظاهر غافلگیر شده است
14. They seemed part of herd, undistinguished.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آن ها بخشی از گله و undistinguished بودند
[ترجمه گوگل]آنها بخشی از گله بودند، ناشناخته
[ترجمه گوگل]آنها بخشی از گله بودند، ناشناخته
15. My parents were both born in Virginia, of undistinguished families? second families, perhaps I should say.
[ترجمه ترگمان]والدینم هر دو در ویرجینیا و خانواده های undistinguished متولد شده بودند؟ خانواده دوم، شاید باید بگویم
[ترجمه گوگل]والدین من هر دو در ویرجینیا متولد شده بودند، از خانواده های متمایز؟ خانواده های دوم، شاید من باید بگویم
[ترجمه گوگل]والدین من هر دو در ویرجینیا متولد شده بودند، از خانواده های متمایز؟ خانواده های دوم، شاید من باید بگویم
پیشنهاد کاربران
غیر قابل شناسایی، غیر قابل تشخیص
lacking distinction; unexceptional.
معمولی
Tony’s career as a baseball player was short and undistinguished
دوران بازیگری تونی به عنوان بازیکن بیسبال کوتاه و معمولی بود ( در آن دوره کوتاه خیلی خارق العاده هم نبود )
معمولی
Tony’s career as a baseball player was short and undistinguished
دوران بازیگری تونی به عنوان بازیکن بیسبال کوتاه و معمولی بود ( در آن دوره کوتاه خیلی خارق العاده هم نبود )
غیر متمایز
معمولی
معمولی
کلمات دیگر: