کلمه جو
صفحه اصلی

hypothetically


فرضا"، بطور فرض

انگلیسی به انگلیسی

• supposedly, assumedly; by means of a hypothesis; in a theoretical manner

جملات نمونه

1. He was invariably willing to discuss the possibilities hypothetically.
[ترجمه ترگمان]او همیشه مایل بود در مورد احتمالات احتمالی بحث کند
[ترجمه گوگل]او همیشه مایل به بحث در مورد احتمالات احتمالی بود

2. Hypothetically, you could ask, what happened to people who had taken on big financial responsibilities because of the tax privileges?
[ترجمه ترگمان]فرضا می توانید بپرسید، چه اتفاقی برای افرادی افتاد که مسئولیت های مالی بزرگی را به خاطر امتیازات مالیاتی انجام داده اند؟
[ترجمه گوگل]به طور هیجان انگیز، شما می توانید بپرسید، چه اتفاقی افتاده است به افرادی که به دلیل امتیازات مالیاتی مسئولیت های بزرگ مالی را گرفته اند؟

3. It bases its figures on what it might, hypothetically, be earning on past investment.
[ترجمه ترگمان]آن ارقام خود را براساس آنچه ممکن است، فرضی، در سرمایه گذاری گذشته بدست آورد، قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این ارقام را بر مبنای آنچه که ممکن است، احتمالا، در سرمایه گذاری های گذشته درآورده باشد، پایه گذاری می کند

4. I mean, hypothetically a bond trading at $.
[ترجمه ترگمان]منظورم اینه، فرض کنیم یه معامله سهام به مبلغ ۱ دلار باشه
[ترجمه گوگل]منظورم این است که به طور غیرمستقیم بایستی معاملات در $

5. Hypothetically, such drugs could be incorporated into a topical microbicide that would thwart sexually transmitted chlamydiae.
[ترجمه ترگمان]فرضا، چنین داروهایی را می توان در یک microbicide موضعی قرار داد که خنثی کردن chlamydiae جنسی را خنثی می کند
[ترجمه گوگل]به طور هیجان انگیز، چنین داروهایی می توانند در یک میکرو بیسیک موضعی قرار گیرند که می تواند باعث بروز بیماری کلامیدیا می شود

6. Hypothetically speaking, I might be able to do your current job as a director.
[ترجمه ترگمان]فرضا که صحبت کنیم، شاید بتوانم شغل فعلی شما را به عنوان مدیر انجام دهم
[ترجمه گوگل]به طور هیجان انگیز، ممکن است بتوانم کار خود را به عنوان یک کارگردان انجام دهم

7. A concrete thinker is tied to particular data; a formal thinker operates hypothetically.
[ترجمه ترگمان]یک متفکر عینی به داده های خاص گره خورده است؛ یک متفکر رسمی فرضی عمل می کند
[ترجمه گوگل]یک متفکر بتن به داده های خاص مرتبط است متفکر رسمی به صورت هیجانی عمل می کند

8. Marty : So one could take the train? Just hypothetically?
[ترجمه ترگمان]پس یکی میتونه قطار رو ببره؟ فرضا؟
[ترجمه گوگل]مارتی: پس کسی می تواند قطار را بگیرد؟ فقط فرضیه ای؟

9. The prescientific Russian wasn't about to treat something as important as the existence of camels hypothetically.
[ترجمه ترگمان]ارتش روس قصد نداشت چیزی به اندازه وجود موجودیت شترها با اهمیت وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]روسای پیش دبستانی نگرفتند که چیزی شبیه به وجود داشتن شترها را به صورت غیرمستقیم مورد توجه قرار دهند

پیشنهاد کاربران

ظاهرا و فرضا


خیالی
مجازی
غیر واقعی
فرضی

به ظاهر، به طور فرضی

طبق فرضیه مطرح شده

از لحاظ فرض عملی، فرضاً، به طور پیش فرض، بالفرض
مترادف = theoretically


کلمات دیگر: