معنی دار، دلالت کردن بر، حاکی بودن از، باشاره فهماندن، معنی کردن، معنی بخشیدن
signifying
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• representative, indicative; expressive; meaningful
جملات نمونه
1. full of sound and fury signifying nothing
(شکسپیر) پر از سروصدا و خشونت و کاملا بی معنی
2. full of sound and fury, signifying nothing
(شکسپیر) پر از هیاهو و خشونت و عاری از هر گونه معنی
پیشنهاد کاربران
نشانگر
بیانگر
نشان دهنده
بیانگر
نشان دهنده
اشاره کردن به - ذکر کردن
کلمات دیگر: