ساعی بودن، سعی و کوشش، تخشایی
industriousness
ساعی بودن، سعی و کوشش، تخشایی
انگلیسی به فارسی
کار سختی
انگلیسی به انگلیسی
• diligence, perseverance, persistence
جملات نمونه
1. His industriousness redeemed him in the manager's eyes.
[ترجمه ترگمان]industriousness او را به چشم مدیر دوخت
[ترجمه گوگل]کارآیی او او را در چشم مدیران بازخرید کرد
[ترجمه گوگل]کارآیی او او را در چشم مدیران بازخرید کرد
2. Through varied media they portrayed the courage and industriousness of the peoples of Africa.
[ترجمه ترگمان]آن ها از طریق رسانه های گوناگون شجاعت و industriousness مردم آفریقا را به تصویر کشیدند
[ترجمه گوگل]از طریق رسانه های متنوع، آنها شجاعت و شجاعت مردم آفریقا را نشان دادند
[ترجمه گوگل]از طریق رسانه های متنوع، آنها شجاعت و شجاعت مردم آفریقا را نشان دادند
3. They have brought to our country an industriousness that boosts our economy.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک industriousness را به کشور ما آورده اند که اقتصاد ما را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]آنها کشور ما را به یک کارآفرینی تبدیل کرده اند که اقتصاد ما را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]آنها کشور ما را به یک کارآفرینی تبدیل کرده اند که اقتصاد ما را افزایش می دهد
4. His industriousness is enough to compensate for his inexperience.
[ترجمه ترگمان]industriousness کافی است که for را جبران کند
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به اندازه کافی برای ناتوانی او جبران می شود
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به اندازه کافی برای ناتوانی او جبران می شود
5. In order to qualify for the minimum wage, an employee had to establish a decent home and demonstrate good personal habits, including sobriety, thriftiness, industriousness, and dependability.
[ترجمه ترگمان]به منظور واجد شرایط بودن حداقل دست مزد، یک کارمند مجبور بود یک خانه آبرومند ایجاد کند و عادات شخصی خوبی از جمله هوشیاری، thriftiness، industriousness و dependability را نشان دهد
[ترجمه گوگل]به منظور واجد شرایط بودن حداقل دستمزد، یک کارمند مجبور به ایجاد یک خانه شایسته و نشان دادن عادات شخصی خوب، از قبیل محرمانه بودن، رضایت، اشتیاق و اعتماد به نفس است
[ترجمه گوگل]به منظور واجد شرایط بودن حداقل دستمزد، یک کارمند مجبور به ایجاد یک خانه شایسته و نشان دادن عادات شخصی خوب، از قبیل محرمانه بودن، رضایت، اشتیاق و اعتماد به نفس است
6. His success lies not so much in his knowledge as in his industriousness.
[ترجمه ترگمان]موفقیت او آن قدر در علم و دانش او به وجود نیامده است
[ترجمه گوگل]موفقیت او نه در دانش خود و نه در کار سخت او نهفته است
[ترجمه گوگل]موفقیت او نه در دانش خود و نه در کار سخت او نهفته است
7. I have a good command of computer, as well as English, due to my industriousness.
[ترجمه ترگمان]من یک فرمان خوب برای کامپیوتر و همچنین انگلیسی به خاطر industriousness دارم
[ترجمه گوگل]من به خاطر کار سختی به کامپیوترم و همچنین به عنوان انگلیسی صحبت کردم
[ترجمه گوگل]من به خاطر کار سختی به کامپیوترم و همچنین به عنوان انگلیسی صحبت کردم
8. Aunt Harriet could not find words to praise Bessie's industriousness and efficiency.
[ترجمه ترگمان]عمه هاریت نمی توانست کلماتی پیدا کند که تحسین و کفایت بسی را تحسین کند
[ترجمه گوگل]عمه هریت نمیتوانست کلمات را برای تسخیر بسکی و کارآیی پیدا کند
[ترجمه گوگل]عمه هریت نمیتوانست کلمات را برای تسخیر بسکی و کارآیی پیدا کند
پیشنهاد کاربران
تلاشگری - زحمت کشی
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
someone who is industrious works hard
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
someone who is industrious works hard
سختکوشی
کلمات دیگر: