1. inseparable friends
دوستان جدانشدنی
2. He firmly believes liberty is inseparable from social justice.
[ترجمه ترگمان]او قاطعانه بر این باور است که آزادی از عدالت اجتماعی جدایی ناپذیر است
[ترجمه گوگل]او معتقد است آزادی از عدالت اجتماعی جدا نیست
3. Courtesy is the inseparable companion of virtue.
[ترجمه ترگمان]با کسب اجازه، همدم جدایی ناپذیر فضیلت است
[ترجمه گوگل]حسن نیت همسانی جدایی ناپذیر از فضیلت است
4. When we were kids Zoe and I were inseparable.
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه بودیم زوئی و من جدا نشدنی بودیم
[ترجمه گوگل]وقتی بچه ها بچه بودند، زو و من جدایی ناپذیر بودند
5. The two brothers are almost inseparable.
[ترجمه ترگمان]دو برادر تقریبا جدایی ناپذیر هستند
[ترجمه گوگل]دو برادر تقریبا جدایی ناپذیر هستند
6. Zoe and I were inseparable as kids - my mother used to call us the terrible twosome.
[ترجمه ترگمان]زوئی و من وقتی بچه بودیم جدا نشدنی بودیم
[ترجمه گوگل]زو و من به عنوان بچه ها جدایی ناپذیر بودند - مادرم با ما تماس می گرفت که دوسوم وحشتناک
7. George later became our inseparable companion.
[ترجمه ترگمان]جورج بعدها رفیق جدائی ما شد
[ترجمه گوگل]جورج بعدها همدم جدایی ناپذیر ما شد
8. Britain's economic fortunes are inseparable from the world situation.
[ترجمه ترگمان]ثروت اقتصادی بریتانیا از وضعیت جهانی جدایی ناپذیر است
[ترجمه گوگل]ثروت اقتصادی بریتانیا از وضعیت جهان جدا نیست
9. Unemployment and inner city decay are inseparable issues which must be tackled together.
[ترجمه ترگمان]بیکاری و فساد درونشهر از مسایل جدایی ناپذیر هستند که باید با هم حل شوند
[ترجمه گوگل]بیکاری و فروپاشی شهر درونی مسائل جدایی ناپذیر هستند که باید با هم کنار بیایند
10. The two girls are inseparable friends.
[ترجمه ترگمان]این دو دختر دوستان جدایی ناپذیر هستند
[ترجمه گوگل]این دو دختر، دوستان جدایی ناپذیر هستند
11. Crime and freedom are inseparable. You can't have one without the other.
[ترجمه ترگمان]جنایت و آزادی جدا نشدنی هستند تو نمی تونی بدون اون یکی داشته باشی
[ترجمه گوگل]جنایت و آزادی جدا نیستند شما نمی توانید یکی را بدون دیگری داشته باشید
12. As children, Laura and I were inseparable.
[ترجمه ترگمان]من و لو را جدا نشدنی بودیم
[ترجمه گوگل]لورا و من به عنوان بچه ها جدایی ناپذیر بودند
13. Our economic fortunes are inseparable from those of Europe.
[ترجمه ترگمان]ثروت اقتصادی ما از کشورهای اروپایی جدا نشدنی است
[ترجمه گوگل]ثروت اقتصادی ما جدا از اروپا است
14. Religion is inseparable from politics.
[ترجمه ترگمان]دین از سیاست جدایی ناپذیر است
[ترجمه گوگل]دین از سیاست جدا نیست