کلمه جو
صفحه اصلی

chewy


معنی : جویدنی
معانی دیگر : آنچه که نیاز به جویدن زیاد دارد

انگلیسی به فارسی

جویدنی


جویدن، جویدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: chewier, chewiest
مشتقات: chewiness (n.)
• : تعریف: requiring much chewing.
مشابه: tough

- He complained that the steak was tough and chewy.
[ترجمه ترگمان] او شکوه می کرد که استیک سخت و جویدنی است
[ترجمه گوگل] او شکایت کرد که استیک سخت و سخت بود
- Chewy caramels are her favorite candy.
[ترجمه ترگمان] جویدنی جویدنی، آب نبات مورد علاقه - ه
[ترجمه گوگل] آبنبات مورد علاقه خود را به کارامل های گوشتی می دهد

• suitable for chewing; hard to chew, needs much chewing; of a consistency that needs much chewing (of food)
food that is chewy needs to be chewed a lot before you can swallow it.

مترادف و متضاد

جویدنی (صفت)
chewable, chewy

جملات نمونه

chewy candy

آب‌نبات جویدنی


1. chewy candy
آب نبات جویدنی

2. The meat was tasteless and chewy.
[ترجمه ترگمان]گوشت بی مزه و جویدنی بود
[ترجمه گوگل]گوشت بی مزه و جوشی بود

3. What I was looking for is a crisp, chewy, substantial cookie that also tastes as good the next day.
[ترجمه ترگمان]چیزی که من به دنبالش می گشتم یک کلوچه ترد، جویدنی و substantial بود که روز بعد نیز مزه خوبی داشت
[ترجمه گوگل]چیزی که من دنبالش بود، یک کوکی تند، جوشی، قابل توجه است که روز بعد هم خوب است

4. My soul is tasty and chewy like bubble gum.
[ترجمه ترگمان]روحم خوش مزه و جویدنی مانند آدامس بادکنکی است
[ترجمه گوگل]روح من خوشمزه و گوشتی مانند آدامس حباب است

5. Steak becomes tough and chewy when it is cooked too long.
[ترجمه ترگمان]وقتی که خیلی زود پخته شود، Steak سفت و جویدنی می شود
[ترجمه گوگل]استیک سخت و چرب است زمانی که آن را بیش از حد پخته شده است

6. Do not overcook meat or it will be chewy.
[ترجمه فاطمه عبدی] گوشت را بی از حد نپزید وگرنه جویده نمی شود.
[ترجمه ترگمان]گوشت را کباب نکنید و یا سفت است
[ترجمه گوگل]گوشت را بیش از حد نپوشانید یا گوشتی نخواهید بود

7. The meat was too chewy.
[ترجمه ترگمان]گوشت خیلی جویدنی بود
[ترجمه گوگل]گوشت خیلی چاق بود

8. I find that Napoli is slightly chewy but delicious.
[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که دستگاه کپی کمی ترد اما خوش مزه است
[ترجمه گوگل]من متوجه می شوم که ناپولی کمی جوشی اما خوشمزه است

9. The coarse, chewy hard tack became my dinner for more than six months.
[ترجمه ترگمان]برای شام بیشتر از شش ماه، این حرکت خشن و chewy به من تبدیل شد
[ترجمه گوگل]شستشوی سخت و سخت کوفته شام ​​برای بیش از شش ماه شام ​​شد

10. The meat was chewy and the sauce was glutinous and tasted artificial.
[ترجمه ترگمان]گوشت خیلی سفت است و سس غلیظ بود و مزه مصنوعی می داد
[ترجمه گوگل]گوشت چاودار بود و سس آن متورم بود و از نظر مصنوعی طعم دارد

11. If you prefer a thick chewy crust, use steam during the first 10 minutes of baking.
[ترجمه ترگمان]اگر یک تکه کاغذ جویدنی ضخیم را ترجیح می دهید، در طول ۱۰ دقیقه اول پخت از بخار استفاده کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما یک پوسته گیاه ضخیم را ترجیح می دهید، از 10 دقیقه اول پخت بخار استفاده کنید

12. A hard, chewy candy made of brown sugar or molasses and butter.
[ترجمه ترگمان]شکلات سخت و جویدنی از شکر قهوه ای و قند و کره درست شده بود
[ترجمه گوگل]آب نبات سخت و سخت کوفته شده از شکر قهوه ای یا ملاس و کره ساخته شده است

13. This kind of chewy French bread is father's favorite.
[ترجمه ترگمان]این نوع نان کوچک فرانسوی مورد علاقه پدر است
[ترجمه گوگل]این نوع نان چینی نوشیدنی مورد علاقه پدر است

14. These raisin - size fruits are chewy and taste like a cross between a cranberry and a cherry.
[ترجمه ترگمان]این میوه ها ترش هستند و طعم آن مثل یک صلیب بین قره قاط و یک گیلاس کوچک است
[ترجمه گوگل]این میوه های کشمش از نظر جانداری و طعم مانند کریستالی میان کراننج و گیلاس هستند

15. As sushi and sashimi, it was fatty and chewy with a bland, blubbery taste — like salmon that's been kept out too long.
[ترجمه ترگمان]به عنوان سوشی و sashimi، چاق و چاق بود، با a چاق و چاق، مثل ماهی قزل آلا که خیلی طول کشیده بود
[ترجمه گوگل]به عنوان سوشی و sashimi، آن چرب و جویدن با طعم و مزه تمشک بود - مانند ماهی قزل آلا است که بیش از حد نگه داشته شده است

پیشنهاد کاربران

لاستیکی ( برای غذا )

قیریچ قیریچی : )

چه خوش مزه است!

( خوراک ) سفت

جویدنی ، چیزی که نیاز به جویدن زیاد دارد.

دندون بلا

مثل آدامس


کلمات دیگر: