1. the new misunderstanding between labor and management
اختلاف جدید میان کارگران و کارفرمایان
2. he cleared the misunderstanding
او سو تفاهم را رفع کرد.
3. quarrels grow out of misunderstanding
مشاجرات از سو تفاهم ناشی می شوند.
4. bitter enmities ensued from this misunderstanding
دشمنی تلخی از پس این سوتفاهم به وجود آمد.
5. the war was due more to misunderstanding than to conflicts of interest
جنگ بیشتر به علت سوتفاهم بود تا تضاد منافع
6. He was the unknowing cause of all the misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]او از همه سو تفاهم بی خبر بود
[ترجمه گوگل]او علت ناشناخته تمام سوء تفاهمات بود
7. If love is misunderstanding, who let I can return to perfect.
[ترجمه ترگمان]اگر عشق سو تفاهمی وجود داشته باشد، چه کسی به من اجازه می دهد که به حد کمال خود بازگردم
[ترجمه گوگل]اگر عشق سوء تفاهم است، اجازه دهید من بتوانم به کامل برسم
8. Put aside all Facing the misunderstanding to keep cool.
[ترجمه ترگمان]همه رو در مقابل سو تفاهم قرار بده تا خونسرد باشی
[ترجمه گوگل]کنار گذاشتن همه در کنار سوء تفاهم برای نگه داشتن سرد
9. Maybe it's all just a big misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]شاید فقط یه سوتفاهم بزرگ باشه
[ترجمه گوگل]شاید این فقط یک سوء تفاهم بزرگ است
10. We try to preclude any possibility of misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم هرگونه احتمال سو تفاهم جلوگیری کنیم
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم تا هر گونه سوء تفاهم را کنار بگذاریم
11. I don't want any misunderstanding between us.
[ترجمه ترگمان]من هیچ سو تفاهمی بین ما نمی خوام
[ترجمه گوگل]من هیچ سوء تفاهم را بین ما نمی خواهیم
12. There must have been some misunderstanding. I didn't order all these books.
[ترجمه ترگمان]حتما سو تفاهمی پیش آمده من همه این کتاب ها رو سفارش ندادم
[ترجمه گوگل]برخی از سوء تفاهمات باید وجود داشته باشد من تمام این کتاب ها را سفارش نکردم
13. His misunderstanding of language was the primary cause of his other problems.
[ترجمه ترگمان]سو تفاهم او علت اصلی مشکلات دیگرش بود
[ترجمه گوگل]سوء تفاهم او از زبان، علت اصلی مشکلات دیگر او بود
14. The quarrel between them rose from a misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]کش مکش میان آن ها سو تفاهم بود
[ترجمه گوگل]اختلاف بین آنها از سوء تفاهم افزایش یافت
15. Perhaps I was indirectly responsible for the misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]شاید به طور غیر مستقیم مسئول سو تفاهم بوده باشم
[ترجمه گوگل]شاید من به طور غیرمستقیم مسئول سوء تفاهم بودم
16. There seems to be a misunderstanding between us.
[ترجمه ترگمان]انگار یه سو تفاهمی بین ما وجود داره
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک سوء تفاهم بین ما وجود دارد
17. Their disagreement stemmed from a misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]مخالفت آن ها از یک سو تفاهم ریشه گرفت
[ترجمه گوگل]اختلاف آنها ناشی از سوء تفاهم است