1. a forceful plea for peace
لابه ی موثر برای صلح
2. a forceful speaker
سخنران موثر (توانا) اثربخش
3. her forceful style of writing
سبک غنی نویسندگی او
4. He gained a reputation as a forceful member of the party.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان عضو forceful حزب شهرتش را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک عضو نیرومند حزب شهرت یافت
5. A forceful outburst blew over the garden.
[ترجمه ترگمان]یک فوران ناگهانی از روی باغ گذشت
[ترجمه گوگل]یک انفجار شدید بر روی باغ منفجر شد
6. He was a man of forceful character, with considerable insight and diplomatic skills.
[ترجمه ترگمان]او مردی با قدرت قوی، با بینش و مهارت های دیپلماتیک بود
[ترجمه گوگل]او مردی از شخصیت نیرومند بود، با درک قابل توجه و مهارت های دیپلماتیک
7. That forceful young woman edged out the former headmaster and is now headmaster herself.
[ترجمه ترگمان]این خانم جوان قوی، مدیر قبلی را بیرون کشید و حالا مدیر مدرسه است
[ترجمه گوگل]این زن جوان نیرومند، سرپرست سابق را سرازیر کرد و اکنون خود را سرپرستی می کند
8. It made a very forceful impression on me.
[ترجمه ترگمان]تاثیر خیلی شدیدی روی من گذاشت
[ترجمه گوگل]این یک تاثیر بسیار نیرومند روی من گذاشت
9. The opposition leader led a very forceful attack on the government in parliament this morning.
[ترجمه ترگمان]رهبر اپوزیسیون امروز صبح یک حمله قوی به دولت در پارلمان را رهبری کرد
[ترجمه گوگل]امروز صبح، رهبر اپوزیسیون، یک حمله بسیار نیرومند به دولت در پارلمان به راه انداخت
10. She was a forceful intellectual unafraid to speak her mind.
[ترجمه ترگمان]او یک روشنفکر forceful بود که نمی توانست حرف بزند
[ترجمه گوگل]او فکری نیرومند بود که نمی توانست به ذهنش بگوید
11. In a very forceful speech he set about his critics.
[ترجمه ترگمان]او در یک سخنرانی بسیار قوی، منتقدان خود را مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه گوگل]در یک سخنرانی بسیار قوی او منتقدان خود را تنظیم کرد
12. She was made to step down by my forceful argument.
[ترجمه ترگمان]اون مجبور شده بود که با forceful من کنار بیاد
[ترجمه گوگل]او توسط استدلال نیرومند من گریه می کرد
13. Even his closest allies describe him as forceful, aggressive and determined.
[ترجمه ترگمان]حتی نزدیک ترین متحدان او او را قوی، تهاجمی و مصمم توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]حتی نزدیکترین متحدان او را به عنوان نیرومند، مهاجم و مصمم توصیف می کنند
14. He was forceful, but by no means a zealot.
[ترجمه ترگمان]او قوی بود، اما به هیچ وجه a نبود
[ترجمه گوگل]او نیرومند بود، اما به هیچ وجه شایسته نیست
15. The President hasn't been forceful enough in changing the judicial system.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در تغییر سیستم قضایی به اندازه کافی قوی نبوده است
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در تغییر نظام قضایی کافی نبوده است