کلمه جو
صفحه اصلی

richly


کاملا، از هر جهت، ثروتمندانه، به وفور، (به طور) فراوان، خیلی زیاد، حقا، خوب، فراوان، بسیار

انگلیسی به فارسی

غنی


حقا،کاملا،خوب،فراوان،بسیار


انگلیسی به انگلیسی

• abundantly, amply, generously
you use richly to say that someone deserves or has been given something valuable for what they have done.
you also use richly to say that a place or thing has a large amount of elaborate or valuable things.

جملات نمونه

He richly deserves the praises made of him.

او کاملاً مستحق تعریف‌هایی است که از او می‌کنند.


1. he richly deserves the praises made of him
او کاملا مستحق تعریف هایی است که از او می کنند.

2. Our teacher richly exemplified the use of these words.
[ترجمه ترگمان]معلم ما به طور کلی نمونه استفاده از این کلمات را نشان داد
[ترجمه گوگل]معلم ما به شدت نمونه ای از استفاده از این کلمات است

3. A knight rode on his richly caparisoned steed.
[ترجمه ترگمان]شوالیه سوار بر اسب richly خود سوار بر اسب می تاخت
[ترجمه گوگل]یک شوالیه در راننده غول پیکر او سوار شد

4. Coffee steamed in the richly decorated silver pot.
[ترجمه ترگمان]قهوه در ظروف نقره تزیین شده به وفور در حال بخار کردن بود
[ترجمه گوگل]قهوه در گلدان نقره ای تزئین شده غنی شده

5. They got the punishment they so richly deserved.
[ترجمه ترگمان] اونا مجازاتی رو که لایقش بودن رو گرفتن
[ترجمه گوگل]آنها مجازات هایی را که به دست آورده بودند، به دست آوردند

6. She wore a richly coloured silk dress.
[ترجمه ترگمان]لباس ابریشمی گل دار بزرگی بر تن داشت
[ترجمه گوگل]او یک لباس ابریشم غنی رنگ داشت

7. The facade of the church is richly decorated in green and white marble.
[ترجمه ترگمان]نمای خارجی کلیسا کاملا با مرمر سفید و سفید تزئین شده است
[ترجمه گوگل]نما از کلیسای غنی در سنگ مرمر سبز و سفید تزئین شده است

8. She finally obtained the recognition which she so richly deserved.
[ترجمه ترگمان]بالاخره توانست تشخیص دهد که او واقعا لایق آن است
[ترجمه گوگل]او در نهایت به رسمیت شناختن آن را به دست آورده است

9. Their victory was richly/thoroughly deserved.
[ترجمه ترگمان]پیروزی آن ها کاملا سزاوار بود
[ترجمه گوگل]پیروزی آنها ثروتمند / کاملا شایسته بود

10. I was richly rewarded for my trouble.
[ترجمه ترگمان]من به خاطر مشکلات خودم هم پاداش خوبی گرفتم
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر من غرق شدم

11. Every moment of the fashion industry's misery is richly deserved by the designers and magazine poltroons who perpetuate this absurd creation.
[ترجمه ترگمان]هر لحظه از بدبختی های صنعت مد به طور حتم به وسیله طراحان و مجله magazine که این خلقت پوچ را جاودانه می کنند، سزاوار است
[ترجمه گوگل]هر لحظه از بدبختی صنایع مد، توسط طراحان و مجلات پلیترونها که به ایجاد این پوچ ادامه می دهند، به شدت مستحق هستند

12. She was richly rewarded for all her hard work.
[ترجمه ترگمان]او برای تمام کاره ای سخت خود پاداش خوبی گرفته بود
[ترجمه گوگل]او برای تمام کارهای سخت او غرق بود

13. Many of the scenes in the book are richly comic.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از صحنه ها در این کتاب خیلی خنده دار هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از صحنه های این کتاب غریب کمیک است

14. Every moment of the fashion industry's misery is richly deserved by the designers and magazine poltroons who perpetuate . . .
[ترجمه ترگمان]هر لحظه از بدبختی های صنعت مد به طور گسترده ای به وسیله طراحان و مجله magazine که تداوم را تداوم می بخشند، قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]هر لحظه از بدبختی صنعت مد، توسط طراحان و مجلات پلیترونی که مستحکم هستند، مستحق است

15. It was a richly rewarding relationship.
[ترجمه ترگمان]این یک رابطه بسیار پر پاداش بود
[ترجمه گوگل]این یک رابطه ی ثروتمند بود

پیشنهاد کاربران

غنماندی، دارای غنا

به وفور
فراوان بسیار زیاد


کلمات دیگر: