(خودمانی) جان سالم به در بردن، گیرنیفتادن، قسر در رفتن
get away with
(خودمانی) جان سالم به در بردن، گیرنیفتادن، قسر در رفتن
انگلیسی به فارسی
قسر در رفتن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to do without being noticed, caught, or punished.
- He almost got away with his crime, but new evidence brought about his conviction.
[ترجمه خالد] او بیشتر اوقات جرمهاش رو مخفی می کرد ( کسی متوجه جرمهاش نمیشد ) ولی شواهد جدید گناهکاریش رو آشکار کرد
[ترجمه م] او اغلب از زیر جرم هاش قصر در می رفت اما حالا مدارک جدیدی درمورد محکومیت او مطرح شده
[ترجمه ترگمان] او تقریبا با جنایت خود فرار کرد، اما مدارک جدیدی در مورد محکومیت او مطرح شد[ترجمه گوگل] او تقریبا با جرمش کنار رفت، اما شواهد جدید حاکی از اعتقادش بود
- Somehow she always gets away with cheating on her tests.
[ترجمه نسرین] به هر حال او همیشه با تقلب از امتحاناتش قسر در میره
[ترجمه خالد] یه جورایی همیشه از تقلبهای که در امتحان میکنه فرار میکنه ( یعنی کسی نمیفهمه که تقلب کرده )
[ترجمه ترگمان] یه جورایی همیشه با خیانت به her فرار می کنه[ترجمه گوگل] به هر حال او همیشه با تقلب در آزمون هایش دور می شود
- He stole another one of my ideas, but he's not going to get away with it this time.
[ترجمه نسرین] او یکی دیگر از ایده های مرا به سرقت برد، اما اینبار دیگه نمیتونه قسر در بره .
[ترجمه ترگمان] او یکی دیگر از ایده های من را دزدید، اما این بار قرار نیست با آن فرار کند[ترجمه گوگل] او یکی دیگر از ایده های من را به سرقت برده، اما این بار در این زمان با او نخواهد ماند
مترادف و متضاد
Escape punishment for
جملات نمونه
1. They shouldn't be allowed to get away with it.
[ترجمه ترگمان]آن ها نباید اجازه بدهند با آن فرار کنند
[ترجمه گوگل]آنها نباید اجازه دهند که با آن کنار بیایند
[ترجمه گوگل]آنها نباید اجازه دهند که با آن کنار بیایند
2. The amazing thing is, he really believes he'll get away with it.
[ترجمه ترگمان]نکته جالب این است که او واقعا فکر می کند با این موضوع کنار می اید
[ترجمه گوگل]چیز شگفت انگیز این است که او واقعا معتقد است که با آن روبرو خواهد شد
[ترجمه گوگل]چیز شگفت انگیز این است که او واقعا معتقد است که با آن روبرو خواهد شد
3. You can't get away with anything in her class-she has eyes in the back of her head.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی با هر چیزی که تو کلاسش بود قسر در بری
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید چیزی را در کلاس خود از دست بدهید - او در پشت سرش چشم دارد
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید چیزی را در کلاس خود از دست بدهید - او در پشت سرش چشم دارد
4. If you cheat in the exam you'll never get away with it.
[ترجمه ترگمان]اگر در امتحان تقلب کنی هرگز نمی توانی با آن فرار کنی
[ترجمه گوگل]اگر در امتحان تقلب کنید، هرگز از آن دور نخواهید شد
[ترجمه گوگل]اگر در امتحان تقلب کنید، هرگز از آن دور نخواهید شد
5. No one can flout the rules and get away with it.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند قوانین را انکار کند و از آن فرار کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند قوانین را فراموش کند و با آن کنار بیاید
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند قوانین را فراموش کند و با آن کنار بیاید
6. Some of those children get away with murder!
[ترجمه ترگمان]! بعضی از اون بچه ها با قتل فرار میکنن
[ترجمه گوگل]برخی از این بچه ها با قتل می روند!
[ترجمه گوگل]برخی از این بچه ها با قتل می روند!
7. Do you think we could get away with just one coat of paint on that wall?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی بتونیم با یه کت رنگ روی دیوار فرار کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید می توانستیم فقط یک کت رنگ بر روی آن دیوار بریزیم؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید می توانستیم فقط یک کت رنگ بر روی آن دیوار بریزیم؟
8. They let their children get away with murder!
[ترجمه ترگمان]! اونا گذاشتن بچه ها با قتل فرار کنن
[ترجمه گوگل]آنها اجازه می دهند فرزندانشان با قتل فرار کنند!
[ترجمه گوگل]آنها اجازه می دهند فرزندانشان با قتل فرار کنند!
9. He was lucky to get away with only a fine.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوش شانسه که فقط با یه بچه خوب از اینجا فرار کرده
[ترجمه گوگل]او خوش شانس بود که تنها با یک جریمه کنار بیاید
[ترجمه گوگل]او خوش شانس بود که تنها با یک جریمه کنار بیاید
10. Don't think you can get away with telling lies.
[ترجمه ترگمان]فکر نکن بتونی از دروغ گفتن فرار کنی
[ترجمه گوگل]فکر نکنید که می توانید دروغ بگویید
[ترجمه گوگل]فکر نکنید که می توانید دروغ بگویید
11. She mistakenly believed that she could get away with not paying her taxes.
[ترجمه ترگمان]او به اشتباه معتقد بود که می تواند با پرداخت مالیات از او دور شود
[ترجمه گوگل]او به اشتباه معتقد بود که می تواند مالیات خود را پرداخت کند
[ترجمه گوگل]او به اشتباه معتقد بود که می تواند مالیات خود را پرداخت کند
12. She lets those kids get away with murder.
[ترجمه ترگمان]اون اجازه میده که بچه ها از قتل فرار کنن
[ترجمه گوگل]او اجازه می دهد که بچه ها با قتل فرار کنند
[ترجمه گوگل]او اجازه می دهد که بچه ها با قتل فرار کنند
13. Naturally we won't let them get away with this.
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که ما به آن ها اجازه این کار را نخواهیم داد
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی ما اجازه نخواهیم داد که از این کار جلوگیری کنیم
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی ما اجازه نخواهیم داد که از این کار جلوگیری کنیم
14. "You won't get away with this," he said with unexpected bravado.
[ترجمه ترگمان]با شجاعت غیر منتظره گفت: با این کار نخواهی کرد
[ترجمه گوگل]او گفت: 'شما با این کار نخواهید رسید، با بی نظمی غیر منتظره گفت
[ترجمه گوگل]او گفت: 'شما با این کار نخواهید رسید، با بی نظمی غیر منتظره گفت
پیشنهاد کاربران
فرار کردن از تنبیه
Do something against the rule and still be ok
( اصطلاح ) :
علاوه بر معنی ذکر شده توسط خانم نگار، معنی زیر هم می دهد:
انجام موفقیت آمیز کاری باوجود دانستن اینکه بهترین روش برای انجامش نبوده است.
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/get - away - with - sth
علاوه بر معنی ذکر شده توسط خانم نگار، معنی زیر هم می دهد:
انجام موفقیت آمیز کاری باوجود دانستن اینکه بهترین روش برای انجامش نبوده است.
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/get - away - with - sth
از زیر تنبیه و جریمه در رفتن
گلیم خود را از آب کشیدن
جان سالم به در بردن از ( تنبیه ) . قسر در رفتن
do something successfully even though it is not the best way of doing it
Get away with اصطلاح میباشد.
معنی: فرار از مهلکه ، قسر در رفتن از چیزی
معنی: فرار از مهلکه ، قسر در رفتن از چیزی
پیچوندن
1. با دزدیدن چیزی فرار کردن steal sth and escape with it
2. قسر در رفتن از جرم فرار از جرم to do sth wrong and not be punished for it
3. مجازات نسبتا سبک تری دریافت کردن to recieve a relatively light punishment
4. to manage with less of sth than you might expect to need
OXFORD ADVANCED LEARNER'S DIC
2. قسر در رفتن از جرم فرار از جرم to do sth wrong and not be punished for it
3. مجازات نسبتا سبک تری دریافت کردن to recieve a relatively light punishment
4. to manage with less of sth than you might expect to need
OXFORD ADVANCED LEARNER'S DIC
To accept unpleasant behavior or an unpleasant situation even though you do not like it.
Ex: her son is so horrible. I don't know how she puts up with him
Ex: her son is so horrible. I don't know how she puts up with him
Do sth against the law and succeed in escaping from it 👉 not being punished
یه کاری انجام بدیم و بابت آن کار سرزنش نشیم
کنار آمدن
در رفتن از زیر کاری یا چیزی
Do you think I can get away with wearing pants?
Do you think I can get away with wearing pants?
not be punished for sth you have done wrong
راحت شدن از
To avoid punishment for
کلمات دیگر: