کلمه جو
صفحه اصلی

under control


تحت فرمان یا کنترل، مهار شده، در اختیار

انگلیسی به انگلیسی

• in domination, in command

جملات نمونه

1. It seems that the disease is now under control.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این بیماری اکنون تحت کنترل است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بیماری اکنون تحت کنترل است

2. He tried in vain to bring his temper under control.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خشمش را مهار کند
[ترجمه گوگل]او بیهوده تلاش کرد تا تحت کنترل خود قرار بگیرد

3. Army officers said the situation was under control.
[ترجمه ترگمان]افسران ارتش گفتند که اوضاع تحت کنترل است
[ترجمه گوگل]افسران ارتش گفتند که وضعیت تحت کنترل است

4. The police kept the mob under control.
[ترجمه ترگمان]پلیس این گروه را تحت کنترل داشت
[ترجمه گوگل]پلیس کلاهبرداری را تحت کنترل نگه داشت

5. We've got to get the economy under control or it will literally eat us up.
[ترجمه ترگمان]ما باید اقتصاد را تحت کنترل بگیریم یا به معنای واقعی ما را بخورد
[ترجمه گوگل]ما باید اقتصاد را تحت کنترل بگیریم یا به معنای واقعی کلمه ما را بخوریم

6. If everything seems under control, you're just not going fast enough.
[ترجمه ترگمان]، اگه همه چیز تحت کنترل باشه تو به اندازه کافی سریع نمیری
[ترجمه گوگل]اگر همه چیز تحت کنترل باشد، شما فقط به اندازه کافی سریع نیستید

7. Clancey was excellent at keeping the kids under control.
[ترجمه ترگمان]clancey در نگاه داشتن بچه ها تحت کنترل بسیار عالی بود
[ترجمه گوگل]Clancyy عالی بود در نگه داشتن بچه ها تحت کنترل است

8. If the current violence is to be brought under control, the government needs to act.
[ترجمه ترگمان]اگر خشونت فعلی تحت کنترل قرار گیرد، دولت باید عمل کند
[ترجمه گوگل]اگر خشونت فعلی تحت کنترل باشد، دولت باید اقدام کند

9. I can rest easy, knowing everything's under control.
[ترجمه ترگمان]به راحتی می توانم استراحت کنم، می دانم که همه چیز تحت کنترل است
[ترجمه گوگل]من می توانم راحت بمانم، دانستن همه چیز تحت کنترل است

10. It took two hours to bring the fire under control.
[ترجمه ترگمان]دو ساعت طول کشید تا آتش را تحت کنترل درآورد
[ترجمه گوگل]دو ساعت طول کشید تا آتش را تحت کنترل درآورد

11. Her voice is under control, but she is almost shaking with anger.
[ترجمه ترگمان]صدایش تحت کنترل است، اما او تقریبا دارد از خشم می لرزد
[ترجمه گوگل]صدای او تحت کنترل است، اما او تقریبا با خشم تکان می خورد

12. By daylight the fire was almost under control.
[ترجمه ترگمان]در روشنایی روز آتش تقریبا تحت کنترل بود
[ترجمه گوگل]در روز روشن، آتش تقریبا تحت کنترل بود

13. The fire has been brought under control.
[ترجمه ترگمان]آتش تحت کنترل است
[ترجمه گوگل]آتش تحت کنترل است

14. He had to learn to keep his temper under control before he could become a teacher.
[ترجمه ترگمان]او باید یاد بگیرد که قبل از اینکه معلم بشود از کوره در برود
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه بتواند به یک معلم تبدیل شود، باید کنترلش را تحت کنترل داشته باشد

15. Please keep your dog under control!
[ترجمه ترگمان]! لطفا سگت رو تحت کنترل داشته باش
[ترجمه گوگل]لطفا سگ خود را تحت کنترل نگه دارید!

پیشنهاد کاربران

مدیریت کردن

در کنترل

کنترل کمتر از حد

تحت کنترل
مرتب و منظم
مهار شده


کلمات دیگر: