(حقوق - در مورد هر تخلف) بدترین نوع آن، مشدد
aggravated
(حقوق - در مورد هر تخلف) بدترین نوع آن، مشدد
انگلیسی به فارسی
(حقوق - در مورد هر تخلف) بدترین نوع آن، مشدد
انگلیسی به انگلیسی
• made worse, made more severe; annoyed, irritated
جملات نمونه
1. aggravated assault
ضرب و جرح شدید
2. aggravated robbery
سرقت مشدد (که مستحق بیشترین مجازات است)
3. pneumonia aggravated her illness
سینه پهلو بیماری او را وخیم تر کرد.
4. The bad weather aggravated his illness.
[ترجمه مهدی] هوای بد، بیماری او را بدتر کرده است.
[ترجمه ترگمان]هوای بد بیماری او را تشدید می کرد[ترجمه گوگل]هوای بد او بدتر شده است
5. His bad temper was aggravated by his headache.
[ترجمه بهزاد] اخلاق بدش با سردرد بدتر ( تشدید ) شد.
[ترجمه ترگمان]از سردردش شدید شده بود[ترجمه گوگل]خستگی بد او توسط سردرد او شدید شد
6. He aggravated his condition by leaving hospital too soon.
[ترجمه ترگمان]اون به زودی وضعیت رو با ترک کردن بیمارستان تشدید کرد
[ترجمه گوگل]او با رفتن به بیمارستان خیلی زود وضعیت او را تشدید کرد
[ترجمه گوگل]او با رفتن به بیمارستان خیلی زود وضعیت او را تشدید کرد
7. Their money problems were further aggravated by a rise in interest rates.
[ترجمه ترگمان]مشکلات مالی آن ها با افزایش نرخ بهره تشدید شد
[ترجمه گوگل]مشکلات مالی آنها با افزایش نرخ بهره بیشتر شدت گرفت
[ترجمه گوگل]مشکلات مالی آنها با افزایش نرخ بهره بیشتر شدت گرفت
8. Far from relieving my cough, the medicine aggravated it.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، پس از آن که سرفه اش تمام شد، دارو به شدت بر آن افزوده شد
[ترجمه گوگل]دور از سرفه کردن سرفه، دارو آن را تشدید می کند
[ترجمه گوگل]دور از سرفه کردن سرفه، دارو آن را تشدید می کند
9. Their negative reactions have greatly aggravated the situation.
[ترجمه ترگمان]واکنش های منفی آن ها به شدت این وضعیت را تشدید کرده است
[ترجمه گوگل]واکنش های منفی آنها به شدت شرایط را تشدید کرده است
[ترجمه گوگل]واکنش های منفی آنها به شدت شرایط را تشدید کرده است
10. He was jailed for aggravated assault.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر ضرب و شتم شدید زندانی شد
[ترجمه گوگل]او برای حمله شدید زندانی شد
[ترجمه گوگل]او برای حمله شدید زندانی شد
11. He was charged with aggravated assault .
[ترجمه ترگمان]اون متهم به حمله شدید شد
[ترجمه گوگل]او متهم به حمله شدید شد
[ترجمه گوگل]او متهم به حمله شدید شد
12. If he aggravated me any more I shall hit him.
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از این مرا آزار می داد، او را کتک خواهم زد
[ترجمه گوگل]اگر او را بیشتر از من تشدید کند، او را خواهم زد
[ترجمه گوگل]اگر او را بیشتر از من تشدید کند، او را خواهم زد
13. He aggravated a neck injury while playing for Derby County.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که برای دربی کانتی بازی می کرد یک جراحت گردن را تشدید کرد
[ترجمه گوگل]او در هنگام بازی دربی کانتی آسیب گردن را تشدید کرد
[ترجمه گوگل]او در هنگام بازی دربی کانتی آسیب گردن را تشدید کرد
14. Grief aggravated her illness.
[ترجمه ترگمان]اندوه بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]غم و اندوه او بیماری را تشدید می کند
[ترجمه گوگل]غم و اندوه او بیماری را تشدید می کند
aggravated assault
ضرب و جرح شدید
aggravated robbery
سرقت مشدد (که مستحق بیشترین مجازات است)
پیشنهاد کاربران
worse
وخیم
Aggravated :
🔴always used before a noun law : made more serious by the use of violence or the threat of violence
◀️He was convicted of aggravated assault.
Aggravate :
🔴1 : to make ( an injury, problem, etc. ) more serious or severe
🔴2 informal :
( to make ( someone ) angry : to annoy or bother ( someone
🔴always used before a noun law : made more serious by the use of violence or the threat of violence
◀️He was convicted of aggravated assault.
Aggravate :
🔴1 : to make ( an injury, problem, etc. ) more serious or severe
🔴2 informal :
( to make ( someone ) angry : to annoy or bother ( someone
در زیست شناسی : شدیدتر شدن
کلمات دیگر: