کلمه جو
صفحه اصلی

apolitical


معنی : غیر سیاسی، دارای شخصیت غیر سیاسی، بی علاقه بامور سیاسی
معانی دیگر : بی علاقه به سیاست، ناوابسته به سیاست

انگلیسی به فارسی

دارای شخصیت غیرسیاسی، بی‌علاقه به امور سیاسی، غیرسیاسی


اپوزیسیون، غیر سیاسی، دارای شخصیت غیر سیاسی، بی علاقه بامور سیاسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: apolitically (adv.)
• : تعریف: having no interest in politics or no relation to politics.

- She was a staunch democrat, but her husband was apolitical.
[ترجمه ترگمان] او خیلی دموکرات بود، اما شوهرش apolitical بود
[ترجمه گوگل] او دموکرات محکم بود، اما شوهرش غیر سیاسی بود
- The governor's son decided on an apolitical career.
[ترجمه ترگمان] پسر والی در مورد یک شغل سیاسی تصمیم گرفت
[ترجمه گوگل] پسر فرماندار تصمیم خود را بر روی کار حرفه ای قرار داد
- That charity has always been an apolitical institution.
[ترجمه ترگمان] اون موسسه خیریه همیشه یه موسسه خیریه بوده
[ترجمه گوگل] این موسسه خیریه همواره یک نهاد غربی است

• having no interest or involvement in political affairs; not politically influential
someone who is apolitical is not interested in politics.

مترادف و متضاد

غیر سیاسی (صفت)
apolitical, unpolitical

دارای شخصیت غیر سیاسی (صفت)
apolitical

بی علاقه به امور سیاسی (صفت)
apolitical

جملات نمونه

1. the society's activities were apolitical
فعالیت های انجمن جنبه های غیرسیاسی داشت.

2. he believed that a university ought to be apolitical
او معتقد بود که دانشگاه باید از سیاست به دور باشد.

3. Administration should be an apolitical tool of the government.
[ترجمه ترگمان]دولت باید ابزار سیاسی دولت باشد
[ترجمه گوگل]اداره باید یک ابزار غلط دولت باشد

4. Henry used to be totally apolitical, but I think he is now politically more aware.
[ترجمه ترگمان]هنری قبلا کلا غیرسیاسی بود، اما من فکر می کنم که او اکنون از لحاظ سیاسی آگاه تر است
[ترجمه گوگل]هنری به طور کامل غیر سیاسی بود، اما من فکر می کنم او اکنون از لحاظ سیاسی بیشتر آگاه است

5. The organization insists that it is apolitical and does not identify with any one particular party.
[ترجمه ترگمان]سازمان اصرار دارد که این حزب غیرسیاسی است و با هیچ حزب خاصی شناسایی نمی شود
[ترجمه گوگل]این سازمان اصرار دارد که آن را غیر سیاسی کرده و با هیچ حزبی خاص شناسایی نکرده است

6. She even adopts uncritically an apolitical, humanist version of psychological democracy.
[ترجمه ترگمان]او حتی uncritically را نیز به عنوان یک نسخه غیر سیاسی از دموکراسی روان اتخاذ می کند
[ترجمه گوگل]او حتی یک نسخه غیر دموکراتیک روانشناختی و انسانی را نیز به طور غیر کلامی پذیرفته است

7. We are apolitical although we have to be aware of the political impact our work can have in some areas.
[ترجمه ترگمان]ما سیاسی هستیم اگرچه باید از تاثیر سیاسی که کار ما می تواند در برخی مناطق داشته باشد آگاه باشیم
[ترجمه گوگل]ما عمدی نیستیم، گرچه ما باید از تاثیرات سیاسی که ممکن است کار ما در بعضی از مناطق داشته باشد، آگاهی داشته باشیم

8. How then did this apolitical, academic subject come to play such an important part in the development of Marxism?
[ترجمه ترگمان]پس این موضوع سیاسی و غیر سیاسی چگونه نقش مهمی در توسعه مارکسیسم ایفا می کند؟
[ترجمه گوگل]چگونه این موضوع غیر سیاسی و علمی، به عنوان نقش مهمی در توسعه مارکسیسم بازی کرد؟

9. It could also draw in apolitical idealists alienated by both the extremism of the far left and the abrasiveness of the Thatcherites.
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن می تواند در نظر idealists سیاسی که با افراط گرایی در سمت چپ و the of بیگانه است، جلب شود
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند در قالب ایده آل های ناپسند، توسط افراط گرایی از چپ و چروکیده شدن تچریت ها بیگانه شود

10. The campus had become increasingly apolitical as the fraction of immigrants had grown.
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه به طور فزاینده ای به عنوان بخشی از رشد مهاجران سیاسی تبدیل شده بود
[ترجمه گوگل]محوطه دانشگاه به دلیل کمبود مهاجران رشد کرده است

11. And because of their self-interested, apolitical pragmatism, they could turn out to be the salvation of the ruling Communist Party — so long as it keeps delivering the economic goods.
[ترجمه ترگمان]و به دلیل علاقه خود به pragmatism سیاسی، آن ها می توانستند به رستگاری حزب کمونیست حاکم تبدیل شوند - تا زمانی که به تحویل کالاهای اقتصادی ادامه دهند
[ترجمه گوگل]و به علت علاقه خاص خود، پراگماتیسم متقابل، آنها می توانند نجات حزب کمونیست حاکم باشند - تا زمانی که کالا را تحویل دهد

12. Others maintain the violence is apolitical and the perpetrators are just gangs bent on defying authority.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر معتقدند که خشونت غیرسیاسی است و جنایتکاران فقط گروه های تبهکار هستند که بر سر مبارزه با اقتدار خم شده اند
[ترجمه گوگل]برخی دیگر معتقدند که خشونت غیر سیاسی است و مجرمان فقط باند هایی هستند که در برابر قدرت به سر می برند

13. In ordinary times, apolitical bureaucracies do most of the actual work of the public sector.
[ترجمه ترگمان]در مواقع عادی، بروکراسی های سیاسی بیشتر کار واقعی بخش دولتی را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]در زمان های عادی، بوروکراسی های سیاسی اغلب کار واقعی بخش عمومی را انجام می دهند

14. He may have seemed apolitical, yet shortly before 9/11 he unveiled paintings of the sea battle of Lepanto, the traumatic 16th century conflict between Christians and Muslims.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است به نظر غیرسیاسی به نظر برسد، اما در مدت کوتاهی قبل از حادثه ۱۱ سپتامبر از نقاشی های نبرد دریایی لپانتو، درگیری های قرن ۱۶ بین مسیحیان و مسلمانان پرده برداشت
[ترجمه گوگل]او ممکن است به نظر ناپذیری ظاهر شود، با این حال، کمی قبل از 11 سپتامبر، نقاشی های جنگ دریایی Lepanto، تضاد مناقشه قرن شانزدهم میان مسیحیان و مسلمانان را به نمایش گذاشت

He believed that a university ought to be apolitical.

او معتقد بود که دانشگاه باید از سیاست به دور باشد.


The society's activities were apolitical.

فعالیت‌های انجمن جنبه‌های غیرسیاسی داشت.


پیشنهاد کاربران

غیر سیاسی
دور از سیاست

apolitical ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: سیاست گریز
تعریف: ویژگی فرد یا نهادی که به امور سیاسی بی توجه است


کلمات دیگر: