ساعت پرمشغله، ساعت شلوغی (خیابان ها و جاده ها)، وقت پررفت و آمد
rush hour
ساعت پرمشغله، ساعت شلوغی (خیابان ها و جاده ها)، وقت پررفت و آمد
انگلیسی به فارسی
ساعت پرمشغله، ساعت شلوغی (خیابانها و جادهها)، وقت پررفت و آمد
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: rush-hour (adj.)
مشتقات: rush-hour (adj.)
• : تعریف: a period of peak traffic, usu. in the morning and late afternoon, when many people are on their way to or from work.
• period in the morning and evening of the greatest burden upon the channels of transportation
the rush-hour is the period during the morning and the evening when most people are travelling to or from work.
the rush-hour is the period during the morning and the evening when most people are travelling to or from work.
مترادف و متضاد
heaviest commuter traffic
Synonyms: bottleneck, congestion, gridlock, heavy traffic, jam, road rage, traffic jam
جملات نمونه
1. During the evening rush hour it was often solid with vehicles.
[ترجمه ترگمان]در طول ساعت شلوغی، اغلب با وسایل نقلیه محکم بود
[ترجمه گوگل]در عصر ساعت عصر، اغلب با وسایل نقلیه جامد بود
[ترجمه گوگل]در عصر ساعت عصر، اغلب با وسایل نقلیه جامد بود
2. Traffic is very heavy during the rush hour.
[ترجمه یلدا ضیائی] ترافیک در طول ساعات پر رفت و امد بسیار سنگین است
[ترجمه ترگمان]ترافیک در طی ساعت شلوغی بسیار سنگین است[ترجمه گوگل]ترافیک در طول ساعت عجله بسیار سنگین است
3. I got caught in the morning rush hour.
[ترجمه سحر محمدی] من در ساعت شلوغی صبح گیر کردم ( در ترافیک ساعت شلوغی صبح گیر کردم )
[ترجمه ترگمان] صبح که عجله داشتم دستگیر شدم[ترجمه گوگل]من صبح ساعت عجله گرفتم
4. He can't stand traveling in the rush hour.
[ترجمه یلدا ضیائی] او نمی تواند در ساعات شلوغی سفر کند.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند در زمان شلوغی به سفر ادامه دهد[ترجمه گوگل]او نمی تواند در ساعت عجله سفر کند
5. On the tube in the rush hour the passengers are packed like sardines.
[ترجمه ترگمان]بر روی لوله در ساعت شلوغی مسافران مثل ماهی گیری جمع می شوند
[ترجمه گوگل]در لوله در ساعت عجله مسافران مانند ساردین بسته بندی می شوند
[ترجمه گوگل]در لوله در ساعت عجله مسافران مانند ساردین بسته بندی می شوند
6. I purposely avoid making train journeys during the rush hour.
[ترجمه ترگمان]به عمد تا ساعت شلوغی از قطار پیاده نشدم
[ترجمه گوگل]من به طور آگاهانه از سفر قطاری در ساعت عجله اجتناب می کنم
[ترجمه گوگل]من به طور آگاهانه از سفر قطاری در ساعت عجله اجتناب می کنم
7. The traffic will thin out after the rush hour.
[ترجمه ترگمان]ترافیک پس از ساعت شلوغی به شدت کاهش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]پس از ساعت عجله، ترافیک از بین می رود
[ترجمه گوگل]پس از ساعت عجله، ترافیک از بین می رود
8. These streets often clog during the rush hour.
[ترجمه ترگمان]این خیابان ها اغلب در ساعات شلوغی مسدود می شوند
[ترجمه گوگل]این خیابان ها اغلب در ساعت عجله غرق می شوند
[ترجمه گوگل]این خیابان ها اغلب در ساعت عجله غرق می شوند
9. I left early to avoid the rush hour.
[ترجمه ترگمان]من زود رفتم تا از زمان شلوغی دوری کنم
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از ساعت عجله، زود گذشتم
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از ساعت عجله، زود گذشتم
10. They run extra trains during the rush hour.
[ترجمه ترگمان]آن ها در طول ساعت شلوغی قطارهای بیشتری را اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در طول ساعت عجله، قطارهای اضافی را اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در طول ساعت عجله، قطارهای اضافی را اجرا می کنند
11. I'm anxious to avoid the motorway at rush hour.
[ترجمه یلدا ضیائی] من مشتاقم تا در ساعات شلوغی از اوتوبان دوری کنم.
[ترجمه ترگمان]من مشتاقم که در یک ساعت از اتوبان دوری کنم[ترجمه گوگل]من مضطرب هستم که از ساعت بزرگی از بزرگراه جلوگیری کنم
12. There ought to be more buses during the rush hour.
[ترجمه یلدا ضیائی] در طول ساعات شلوغی اوتوبوس بیشتری باید وجود داشته باشد.
[ترجمه ترگمان]در طول یک ساعت شلوغی باید اتوبوس بیشتری وجود داشته باشد[ترجمه گوگل]در طول ساعت عجله باید اتوبوس های بیشتری داشته باشد
13. During the rush hour the journey may take up to twice as long.
[ترجمه ترگمان]در طول ساعت شلوغی، ممکن است این سفر دو برابر طول بکشد
[ترجمه گوگل]در طول ساعت عجله، سفر ممکن است تا دو برابر طول بکشد
[ترجمه گوگل]در طول ساعت عجله، سفر ممکن است تا دو برابر طول بکشد
14. A car breaking down at rush hour could cause gridlock across half the city.
[ترجمه ترگمان]ماشینی که در یک ساعت حرکت می کرد می توانست gridlock را در نیمی از شهر ایجاد کند
[ترجمه گوگل]یک ماشین که در ساعت عجله می افتد، می تواند در نیمی از شهر باعث بی نظمی شود
[ترجمه گوگل]یک ماشین که در ساعت عجله می افتد، می تواند در نیمی از شهر باعث بی نظمی شود
پیشنهاد کاربران
The time when a lot of people are travelling to and work
زمانی که شهر شلوغ میشه یا همه در حال رفتن به مسافرت اند
زمانی که شهر شلوغ میشه یا همه در حال رفتن به مسافرت اند
اوج شلوعی - مثلا ساعت اوج ترافیک
Rush hour traffic
Rush hour traffic
ساعات شلوغی
ساعات ترافیک
ساعت ازدحام - ساعت بالای ترافیک
ساعات پرتردد یا شلوغ
I got caught in the morning rush hour
ترجمه ی اینجانب: من در اوج ترافیک صبح گیر افتادم.
heavy rush hour traffic
ترجمه ی اینجانب: ساعت پیک ترافیک سنگین
Try to avoid rush - hour traffic
ترجمه ی اینجانب: سعی کن از ساعت پیک ترافیک اجتناب کنی.
I had to drive eight miles at rush hour
ترجمه ی اینجانب: مجبور بودم در اوج ترافیک هشت مایل رانندگی کنم.
ترجمه ی اینجانب: من در اوج ترافیک صبح گیر افتادم.
heavy rush hour traffic
ترجمه ی اینجانب: ساعت پیک ترافیک سنگین
Try to avoid rush - hour traffic
ترجمه ی اینجانب: سعی کن از ساعت پیک ترافیک اجتناب کنی.
I had to drive eight miles at rush hour
ترجمه ی اینجانب: مجبور بودم در اوج ترافیک هشت مایل رانندگی کنم.
hit the rush hour
توی ترافیک گیر افتادن/کردن
توی ترافیک گیر افتادن/کردن
ساعتی که خیابان ، قطارو. . . . . بسیار شلوغ است
ساعت پر تردد
ساعت پرمشغله
ساعت شلوغی
ساعت شلوغی
ساعت پر تردد
ساعت پر تردد
ساعات پیک
کلمات دیگر: