کلمه جو
صفحه اصلی

لاسکی

لغت نامه دهخدا

لاسکی. [ س َ کی / ی ] ( ص نسبی )منسوب به لاسک و آن گمان برم نوعی از جامه باشد بمازندران. ابوعبداﷲ طاهربن احمد... بدین نسبت مشهور است. ( انساب سمعانی ورق 595 ). رجوع به فقره بعد شود.

لاسکی. [ س َ کی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به لاسک که دهی است از توابع شفت فومن به گیلان.

لاسکی . [ س َ کی / ی ] (ص نسبی )منسوب به لاسک و آن گمان برم نوعی از جامه باشد بمازندران . ابوعبداﷲ طاهربن احمد... بدین نسبت مشهور است . (انساب سمعانی ورق 595). رجوع به فقره ٔ بعد شود.


لاسکی . [ س َ کی ی ] (ص نسبی ) منسوب به لاسک که دهی است از توابع شفت فومن به گیلان .


دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: