کلمه جو
صفحه اصلی

boolean


معنی : بولی
معانی دیگر : بولی

انگلیسی به فارسی

بولی


بولین، بولی


انگلیسی به انگلیسی

• of boolean algebra (mathematical set with operations whose rules are any of various equivalent systems of postulates); of or pertaining to a combinatorial system invented by george boole

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] بولی ؛ درست یا غلط در مقادیر منطقی ( در برنامه نویسی )
[برق و الکترونیک] بولی
[ریاضیات] بولی، بولییَن

مترادف و متضاد

بولی (صفت)
boolean, urinary

جملات نمونه

1. Boolean Variables 4 Numbers are stored in binary format.
[ترجمه ترگمان]متغیرهای بولی ۴ عدد در قالب دودویی ذخیره می شوند
[ترجمه گوگل]متغیرهای بولی 4 اعداد در قالب باینری ذخیره می شوند

2. In addition, the Boolean techniques show how the relationships differ across shorter moments within the overall time periods that are compared.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تکنیک های بولی نشان می دهند که چگونه روابط در طول زمان کلی در طول دوره های زمانی کلی با هم تفاوت دارند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تکنیک های بولی نشان می دهد که چگونه روابط در لحظات کوتاه تر در دوره های زمانی کلی مقایسه می شوند

3. To convert a Boolean expression to a gate circuit, evaluate the expression using standard order of operations: multiplication before addition, and operations within parentheses before anything else.
[ترجمه ترگمان]برای تبدیل عبارت بولی به یک مدار گیت، حالت را با استفاده از ترتیب استاندارد عملیات ارزیابی کنید: ضرب قبل از جمع، و عملیات داخل پرانتز قبل از هر چیز دیگر
[ترجمه گوگل]برای تبدیل یک عبارت بولی به یک مدار دروازه، ارزیابی عبارت با استفاده از ضرب استاندارد عملیات قبل از اضافه کردن و عملیات در داخل پرانتز قبل از هر چیز دیگری است

4. A boolean value, specifying whether to use Z - buffer for this render target or not.
[ترجمه ترگمان]یک مقدار بولی، مشخص کردن اینکه آیا استفاده از بافر Z برای این هدف مورد نظر است یا خیر
[ترجمه گوگل]مقدار boolean، مشخص کردن اینکه آیا از بافر Z برای این هدف رندر استفاده می شود یا خیر

5. Some Boolean functions even have equivalent forms which each variable appears exactly once in factored functions, which are known as fanout -free functions.
[ترجمه ترگمان]بعضی از توابع بولی حتی دارای فرم های معادل هستند که هر متغیر دقیقا یکبار در توابع factored ظاهر می شود، که به عنوان توابع آزاد fanout شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]برخی از توابع بولی حتی دارای فرم های معادل است که هر متغیر به طور دقیق یک بار در توابع factorized، که به عنوان توابع fanout -free شناخته می شود، نمایش داده می شود

6. Yes, a few nights of Boolean sleuthing might render you more knowledgeable than your doctor about a particular issue — and more power to you for your interest.
[ترجمه ترگمان]بله، چند شب بولی ممکن است شما را اطلاعات بیشتری نسبت به پزشک شما در مورد یک مساله خاص و قدرت بیشتر برای منافع شما بدهد
[ترجمه گوگل]بله، چند شب حباب بولی ممکن است شما را نسبت به یک موضوع خاص خود نسبت به دکترتان آگاهی دهد - و قدرت بیشتری برای شما برای علاقه شما فراهم می کند

7. For a qualifier with a boolean value, the value part can be omitted for brevity.
[ترجمه ترگمان]برای یک بازی انتخابی با یک مقدار بولی، قسمت مقدار را می توان به اختصار حذف کرد
[ترجمه گوگل]برای مقابله با ارزش بولین، بخش ارزش را می توان برای خلاصه شدن حذف کرد

8. Gets a Boolean value that specifies whether this Access Control Entry (ACE) is inherited or is set explicitly.
[ترجمه ترگمان]مقدار بولی که مشخص می کند که آیا این ورودی کنترل دسترسی (ACE)به ارث برده شده یا به طور صریح تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]می شود مقدار بولین که مشخص می کند که آیا ورود کنترل دسترسی (ACE) به ارث برده می شود یا به طور صریح تنظیم شده است

9. Hence S5-algebra is a synonym for monadic Boolean algebra.
[ترجمه ترگمان]از این رو، جبر اس یک synonym برای جبر بولی بولی است
[ترجمه گوگل]از این رو S5-جبر به معنای جبر بولی است

10. To convert a gate circuit to a Boolean expression, label each gate output with a Boolean sub-expression corresponding to the gates' input signals, until a final expression is reached at the last gate.
[ترجمه ترگمان]برای تبدیل یک مدار گیت به یک عبارت بولی، هر خروجی گیت را با یک زیر عبارت بولی مرتبط با سیگنال های ورودی گیت برچسب گذاری کنید، تا زمانی که یک حالت نهایی در آخرین دروازه حاصل شود
[ترجمه گوگل]برای تبدیل یک مدار دروازه به یک عبارت بولین، هر خروجی دروازه با یک عبارت زیر بولی مربوط به سیگنال ورودی دروازه ها را علامت بزنید، تا انتهای آخر در آخرین دروازه دسترسی پیدا شود

11. Boolean vector is used to represent assembly priority order, and automatic assembly task planning is realized by means of topology sorting algorithm of graph.
[ترجمه ترگمان]از بردار بولی برای نمایش درجه اولویت اسمبلی استفاده می شود، و برنامه ریزی کار مونتاژ خودکار با استفاده از الگوریتم مرتب سازی مکان شناسی گراف تحقق می یابد
[ترجمه گوگل]بردار بولین برای نشان دادن نظم اولویت مونتاژ استفاده می شود و برنامه ریزی خودکار مونتاژ خودکار با استفاده از الگوریتم مرتب سازی توپولوژی گراف به دست می آید

12. Also notice that you set a flag (the boolean variable done) to identify when you reach the end of the content that you are interested in.
[ترجمه ترگمان]همچنین توجه داشته باشید که یک پرچم (متغیر بولی)تنظیم کرده اید تا زمانی که به انتهای محتوایی که به آن علاقه مند هستید را مشخص کنید
[ترجمه گوگل]همچنین توجه داشته باشید که شما یک پرچم (متغیر بولین را انجام می دهید) برای شناسایی زمانی که شما پایان محتوای مورد نظر شما را می گیرید تعیین می کنید

13. If the boolean variable keepFullLog is set to True, the program saves the entire incoming message in a different log file.
[ترجمه ترگمان]اگر متغیر بولی keepFullLog روی درست تنظیم شود، برنامه تمام پیغام ورودی را در یک فایل لوگ متفاوت ذخیره می کند
[ترجمه گوگل]اگر متغیر boolean keepFullLog به True تنظیم شده باشد، برنامه تمام پیام های دریافتی را در یک فایل log مختلف ذخیره می کند

14. Ordinal types include integer, character, Boolean, enumerated, and subrange types.
[ترجمه ترگمان]انواع Ordinal شامل اعداد صحیح، کاراکتر، بولین، enumerated، و subrange هستند
[ترجمه گوگل]انواع مرتبه شامل عدد صحیح، کاراکتر، بولین، شمار و انواع زیرین است

پیشنهاد کاربران

در اکثر زبان های برنامه نویسی کامپیوتر، متغیر نوع boolean به متغیری گفته می شود که صرفاً یکی از دو ارزش �درست� یا �غلط � را می تواند به خود بگیرد.

گزاره ( در علم برنامه نویسی و آمار )
گزاره: عبارتی که همواره ارزشی معین ( درست یا نادرست ) دارد.

داده منطقی


کلمات دیگر: