کلمه جو
صفحه اصلی

black box


جعبه ی سیاه (که جزئیات پرواز هواپیما و سایر اطلاعات در آن ضبط می شود)، جعبه سیاه

انگلیسی به فارسی

جعبه سیاه


انگلیسی به انگلیسی

• safety device in airplanes which records flight statistics
a black box is an electronic device in an aircraft which records information about its flights. it is often used to provide evidence about accidents.
you can refer to a part of an electronic or computer system as a black box when you know what it does, but do not know exactly how it works.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] جعبه سیاه
[برق و الکترونیک] جعبه ی سیاه اشاره به یک مجموعه یا زیر مجموعه که معمولاً به شکل مدول مداری الکترونیکی است که برای کاربرد معین بسته بندی شده است و توسط کاربر معمولی و مبدل ساز به آگاهی زیاد از ساختار داخلی آن قابل جایگذاری یا برداشتن از محل خود است. - جعبه سیاه
[ریاضیات] جعبه ی سیاه
[آمار] جعبه سیاه

مترادف و متضاد

flight data recorder


Synonyms: flight recorder


جملات نمونه

1. The black box showed why the plane had crashed.
[ترجمه ترگمان]جعبه سیاه نشان می داد که چرا هواپیما سقوط کرده است
[ترجمه گوگل]جعبه سیاه نشان داد چرا هواپیما سقوط کرد

2. They were part of the black box associated with high-flyer management development.
[ترجمه ترگمان]آن ها بخشی از جعبه سیاه مربوط به توسعه مدیریت بالای آگهی بودند
[ترجمه گوگل]آنها بخشی از جعبه سیاه همراه با توسعه مدیریت هواپیماها بود

3. A long black box passed at their feet.
[ترجمه ترگمان]جعبه سیاه بلندی جلوی پای آن ها گذشت
[ترجمه گوگل]یک جعبه سیاه طولانی در پای آنها گذشت

4. But the congressional intelligence committees are like a black box. Things go in without anything coming out.
[ترجمه ترگمان]اما کمیته امنیتی کنگره مانند یک جعبه سیاه است همه چی بدون هیچ مشکلی پیش میره
[ترجمه گوگل]اما کمیته های اطلاعاتی کنگره مانند یک جعبه سیاه هستند چیزهایی بدون هیچ چیز بیرون میروند

5. The solid black box represents the ble resistance gene.
[ترجمه ترگمان]جعبه سیاه محکم نشان دهنده یک ژن مقاوم در دسترس است
[ترجمه گوگل]جعبه سیاه جامد نشان دهنده ژن مقاومت در برابر است

6. It was a small black box, rather like the Thing, mounted on little treads.
[ترجمه ترگمان]جعبه سیاه کوچکی بود که روی treads کوچک سوار شده بود
[ترجمه گوگل]این یک جعبه کوچک سیاه بود، و نه مانند چیز، نصب شده بر روی کمربند کمی

7. But the congressional intelligence committees are like a black box.
[ترجمه ترگمان]اما کمیته های اطلاعاتی کنگره شبیه یک جعبه سیاه هستند
[ترجمه گوگل]اما کمیته های اطلاعاتی کنگره مانند یک جعبه سیاه هستند

8. There are four interacting systems within the organism's black box that enable it to function effectively.
[ترجمه ترگمان]چهار سیستم برهمکنش کننده در جعبه سیاه موجود وجود دارند که آن را قادر می سازند تا به طور موثر عمل کند
[ترجمه گوگل]چهار سیستم ارتباطی در جعبه سیاه سازمان وجود دارد که آن را قادر می سازد تا به طور موثر عمل کند

9. New investigative techniques have opened up the black box of the brain and have begun to shed light on its inner workings.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های تحقیقی جدید جعبه سیاه مغز را باز کرده و شروع به ریختن نور در کاره ای داخلی خود کرده اند
[ترجمه گوگل]تکنیک های تحقیق جدید جعبه سیاه مغز را باز کرده و شروع به کار کردن در محیط داخلی خود کرده اند

10. Claire jams the black box into her shoulder bag.
[ترجمه ترگمان] کلر جعبه سیاه رو توی کیفش گذاشت
[ترجمه گوگل]کلر جعبه سیاه را به کیسه شانه اش می برد

11. Accident investigators have found the black box flight recorder.
[ترجمه ترگمان]investigators تصادفی جعبه سیاه رو پیدا کردن
[ترجمه گوگل]محققان حادثه ضبط کننده جعبه سیاه جعبه را پیدا کرده اند

12. They're still looking for his black box.
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز دنبال جعبه سیاه او هستند
[ترجمه گوگل]آنها هنوز به دنبال جعبه سیاه خود هستند

13. The briefcase-sized black box contained a keyword selection computer.
[ترجمه ترگمان]جعبه سیاه با اندازه کیف حاوی یک کامپیوتر انتخاب کلید واژه بود
[ترجمه گوگل]جعبه سیاه جعبه حاوی یک کامپیوتر انتخاب کلمه کلیدی بود

14. You know that indestructible black box that is used on airplanes?
[ترجمه ترگمان]اون جعبه سیاه و indestructible که روی هواپیماها استفاده می شه رو می دونی؟
[ترجمه گوگل]می دانید جعبه سیاه ناپذیر که در هواپیما استفاده می شود؟

پیشنهاد کاربران

بعنوان صفت "نامعلوم بودن"

۱ - جعبه سیاه هواپیما
۲ - سیستم یا وسیله ای فهم نحوه کار آن بسیار مشکل می باشد.
anything that has mysterious or unknown internal functions or mechanisms
That module is a black box. We'll never know how it works


کلمات دیگر: